درآمد

تحقیقات شواهد زیادی دال بر رابطه مثبت بین درآمد، ثروت و مبلغ اهدایی به سازمان‌های خیریه ارائه می‌کند (استاینبرگ، 1990؛ اوتن و همکاران، 2002). پنج رابطه بین منابع مالی و کمک‌های بشردوستانه وجود دارد که مورد توجه محققانی است که رفتارهای بشردوستانه را مطالعه می‌کنند:

رابطه بین منابع مالی و انجام کمک خیریه (آیا احتمال کمک کردن آنهایی که منابع مالی بیشتری در اختیار دارند بیشتر است؟)

رابطه بین منابع مالی و مبلغ اهدایی (آیا کسانی که منابع مالی بیشتری دارند بیشتر کمک می‌کنند؟)

رابطه بین منابع مالی و مقدار نسبی کمک اهدایی (آیا کسانی که منابع مالی بیشتری دارند بخش کمتری از درآمد خود را صرف کمک خیریه می‌کنند؟)

رابطه بین مشوق‌های مالی و بخشش (آیا مشوق‌های مالی بر کمک کردن آنهایی که دارای منابع مالی بیشتری هستند تأثیر شدیدی می‌گذارد؟)

رابطه بین ادراک مالی و بخشش (آیا افرادی که احساس امنیت مالی می‌کنند بیشتر کمک می‌کنند؟)

منابع مالی و وقوع کمک

برخی از مطالعات رابطه مثبتی بین منابع مالی و وقوع کمک خیریه پیدا کرده‌اند (شرویش و هاونز1995a؛ بنکز و تنر1999؛ رونی و همکاران2001؛ کولی و همکاران2011) در حالی که برخی دیگر دریافته‌اند که میزان کمک بشردوستانه افراد دارای منابع مالی بیشتر، مانند درآمد حاصل از اشتغال و ثروت، نسبت به کمک دیگر افراد بیشتر نیست (اسمیت و همکاران، 1995؛ ویپکینگ، 2007). این نتایج متفاوت را می‌توان احتمالاً با تفاوت در فراوانی رفتار توضیح داد. مطالعاتی که هیچ رابطه‌ای بین منابع مالی و ارائه کمک نیافتند، داده‌های نظرسنجی تحلیل‌شده با استفاده از سوالات مربوط به بخشش در طول سال گذشته را تحلیل کرده‌اند (یا چندین سال گذشته در مورد اسمیت و همکاران، 1995)، که نشان می دهد تفاوتی در اهدای کمک خیریه در طول یکسال بین گروه‌های درآمدی وجود ندارد. با این حال، بنکس و تانر (1999) وقتی داده‌های مربوط به بازه دو هفته‌ای را تحلیل کردند، رابطه مثبتی بین درآمد و میزان کمک خیریه یافتند.

انواع سازمان‌ها

تحقیقاتی که در مورد کمک به انواع خاصی از سازمان‌های بشردوستانه، مانند سازمان‌های امدادی بین‌المللی، یا سازمان‌های مذهبی هستند، معمولاً تفاوت‌هایی را بین گروه‌های درآمدی در بروز کمک پیدا می‌کنند. رگنروس و همکاران (1998) دریافتند که کسانی که درآمد بالاتری دارند، بیشتر به سازمان‌هایی که از افراد فقیر حمایت می‌کنند کمک مالی می‌کنند. بنکز و تانر (1999) نشان دادند که در انگلستان، کسانی که توانایی مالی بیشتری دارند، ترجیح می‌دهند کمک های مالی خود را به سازمان‌هایی با تمرکز بر فرهنگ و هنر، آموزش، تفریح و اوقات فراغت، محیط زیست و توسعه اقتصادی و اجتماعی انجام دهند. اهداکنندگان کم‌درآمد بیشتر به موسسات خیریه حیوانات و سازمان‌های بین‌المللی کمک می‌کردند. هیچ روند مشخصی در رابطه بین درآمد و بخشش به انواع خیریه وجود ندارد. ممکن است تفاوت در این نتایج ناشی از تفاوت بین کشورها باشد.

منابع مالی و مقدار کمک خیریه

کسانی که توان مالی بیشتری دارند مبالغ بیشتری به خیریه‌ها می‌دهند. درآمد و ثروت با میزان کمک‌های خیرخواهانه مردم رابطه مثبت دارد ( شوارتز1970؛ فلدستین 1975a؛ فلدستین و کلاتفلتر1976؛ فلدستین و تیلور 1976؛ هود و همکاران1977؛ ابرامز و اشمیتز 1978،1984؛ ریس1979؛ کلاتفلتر1980؛ ریس و زیسچانگ1985،1989؛ سالیوان1985؛ گلندی و همکاران 1986؛ کینگما1989؛ اسلمرود1989؛ آتن و رودنی1990؛ شیف1990؛ برت1991؛ جونز و پوسنت1991؛ براون و لنکفورد1992؛ چو و ژئونگ1993؛ مک‌کللند و کوکوسکی 1994؛ اولسون و کادل 1994؛ شرویش و هونز1995، 1998،2003؛ اونیل و همکاران 1996؛ سوکولوسکی1996؛ دانشوری و لوکستیچ 1997؛ اوکوناد و برل 1997؛ فارو و تانر 1997؛ اشلگیلمیش و همکاران1997؛ رگنروس و همکاران 1998؛ بنکز و تنر 1999؛ چاو و ونگ1999؛ تاد و لاوسون 1999؛ بلفیلد و بنی 2000؛ لانگ 2000؛ مارکس2000؛ ایتون2001؛ فارمر و فدور2001 ؛ لون و همکاران 2001؛ تیهن2001؛ آندرونی و میلر2002؛ برکز2002، 2005؛ رید و سلبی 2002؛ ین2002؛ آپینانماهکول و دلوین 2004؛ گرابر 2004؛ هرانگ2004؛ اوکتن و اوسیلی 2004؛ وو و همکاران2004؛ بیلفاد و همکاران2005؛ چانگ2005؛ لیونز و پیزی2005؛ رونی و همکاران 2005؛ فن اسلایک و بروکس 2005؛ بکرز2006؛ بکرز و ویپکینگ 2006؛ کارمن 2006؛ هیوستون2006؛ لیونز و نیویسون اسمیت 2006؛ ماتسوناگا23006؛ مچ و همکاران2006؛ هاونز و همکاران 2007؛ جیمز و شارپ2007؛ بکرز و شوت 2008؛ ویلهلم و همکاران2008).

این البته عجیب نیست: شخص برای بخشش به پول نیاز دارد. هر چه یک خانواده پول بیشتری داشته باشد و به دست آورد، می‌تواند بیشتر به امور خیریه کمک کند. هاونز و همکاران (2007) نشان دادند رابطه که سطح ثروت با سطح بخشش نسبت به  رابطه بخشش با سطح درآمد حاصل از اشتغال قوی‌تر است. البته معمولاً تحصیلات بیشتر، امکان دسترسی فرد به منابع مالی بیشتر  را تسهیل می‌کند. بنابراین، مدل‌های تجربی که سطح تحصیلات را در بر نمی‌گیرند، رابطه بین درآمد و مبلغ اهدایی را بیش از حد واقعی برآورد می‌کنند.

از دو مطالعه مربوط به ایالات متحده که در آن‌ها رابطه قابل‌توجهی میان کمک و درآمد یافت نشد، یکی آزمایشی میدانی با درخواست‌های پستی برای  اهدای کمک‌های مالی به دانشگاه در میان خانواده‌هایی با درآمد بیش از 70000 دلار آمریکا در فلوریدا مرکزی بود (لیست، 2004) و دیگری مطالعه کمک‌های مالی به سائلان خیابانی(لی و فارل، 2003). هر دو مطالعه کمک‌های مالی نسبتاً کوچک را مورد بررسی قرار دادند که می تواند دلیل نیافتن یا  نبود رابطه اهدای کمک با درآمد باشد. متوسط کمک مالی در مطالعه لیست (2004) 0.97 دلار آمریکا (21.06 دلار آمریکا در میان اهداکنندگان) بود و مطالعه لی و فارل (2003) نیز مقدار کمک ناچیزی را نشان داد. افرادی با هر سطحی از منابع مالی می‌توانند این کمک های کوچک را انجام دهند. یک استثنای دیگر برای یافته‌های کلی این است که در تایوان، اعطای کمک مذهبی، دانشگاهی، پزشکی و سیاسی به درآمد، که در سه دسته بخش‌بندی می‌شد، مرتبط نبود (چانگ، 2005 b).

اقتصاددانان اغلب رابطه بین درآمد و کمک خیریه را به شکل کشش درآمدی بیان می‌کنند: تغییر در مقدار اهدایی نسبت به تغییر درآمد (برای مطالعات کلی، نگاه کنید به استینبرگ، 1990؛ اوتن و همکاران، 2002؛ پلوزا و استیل، 2005). کشش درآمدی بین 0 و 1 نشان می‌دهد که کمک «بی‌کشش» و قابل مقایسه با مصرف کالای اساسی است. با افزایش سطوح درآمد، مردم سطح کمک‌های خود را افزایش می‌دهند، اما با نرخی کمتر از نرخی که درآمدشان افزایش می یابد. کشش درآمدی بالاتر از 1 نشان می‌دهد که بخشش «کشش» دارد و قابل‌مقایسه با مصرف کالای لوکس است، یعنی مردم بخشش خود را با نرخی بالاتر از نرخ افزایش درآمدشان افزایش می‌دهند. نتایج مطالعات تجربی در مورد درآمد و بخشش نشان می‌دهد که بخشش با مصرف کالای اساسی قابل مقایسه است و غیرکششی است: مردم هنگام به دست آوردن درآمد کمک‌های مالی را افزایش می‌دهند، اما افزایش کمک‌ها کمتر از افزایش درآمد است (مک کللند و بروکس، 2004). سه مطالعه در ایالات متحده نشان داد که کشش درآمد برای کمک به سازمان‌های سیاسی و سایر سازمان‌های سکولار بیشتر از کمک به سازمان‌های مذهبی است (فلدستین 1975؛ ریس1979؛ بروکس2005).

محققان بین کشش‌های درآمدی پایدار (یا دائمی) و گذرا تمایز قائل می‌شوند. کشش‌های درآمدی پایدار به تغییراتی در کمک خیریه بر اساس الگوی درآمد و ثروتی که مردم در طول زندگی خود انتظار دارند، اشاره دارد. کشش درآمد گذرا به تغییرات در اعطای کمک به دلیل نوسانات موقت در درآمد اشاره دارد که ممکن است خانوار را به یک گروه مالیاتی متفاوت سوق دهد (پلوزا و استیل، 2005). باکیجا و هیم (2008) و مک‌کللند و بروکس (2004) کشش درآمد را برای سطوح مختلف درآمد بررسی کردند و نشان دادند که کشش درآمد پایدار با افزایش درآمد کاهش می یابد. این بدان معناست که در هنگام کسب درآمد، خانوارهای با درآمد بالاتر، کمک‌های خود را با نرخ های کمتری نسبت به خانوارهای کم درآمد افزایش می دهند. باکیجا و هیم (2008) کشش‌های درآمدی پایدار را 0.846 برای خانوارهایی با درآمد کمتر از 200000 دلار آمریکا، 0.806 برای درآمدهای بین 200،000 تا 500،000 دلار آمریکا، 0.699 برای درآمدهای بین 500،000 و 9000000 دلار آمریکا، 0.699 برای درآمدهای بین 500،000 و 9 میلیون دلار آمریکا یافتند. به نظر می رسد کشش‌های درآمدی بین کشورها متفاوت است. در یک مطالعه کلی، استینبرگ (2002) کشش‌های درآمدی را در محدوده 0.60 و 0.80 برای ایالات متحده یافت. در هلند، کشش درآمدی از 0.19 تا 0.32 متغیر بود (بکرز2004؛ ویپکینگ و مس2009).

مبلغ اهدایی نسبت به منابع مالی

یافته‌ها در مورد نسبت منابع مالی و میزان کمکی که مردم به سازمان‌های بشردوستانه اهدا می‌کنند چندان ساده نیست. برخی از محققان یک رابطه U شکل بین درآمد و کمک‌های بشردوستانه نسبت به درآمد یافته‌اند: هم خانواده‌های با درآمد پایین‌تر و هم خانواده‌های با درآمد بالاتر نسبت به خانواده‌های با درآمد متوسط پول نسبتاً بیشتری اهدا کردند (شرویش و هاونز1995؛ هادکینسون و ویتزمن1996؛ جیمز و شارپ2007). سایر محققان روندی کاهشی را در این رابطه یافته‌اند: خانوارها با درآمد پایین نسبتاً بیشترین نسبت را اهدا کردند و خانواده‌های با درآمد بالاتر نسبتاً کمترین نسبت را (هاگ و ینگ1994؛ اسمیت و همکاران1995؛ باد و ساندبرگ1996؛ ویلهلم2002،2007؛ بریز2004؛ مک‌کللند و بروکس2004؛ ویپکینگ2007؛ ویلهلم و همکاران2007؛ ویپکینگ و هینن2011). هوگ و یانگ (1994) دریافتند که افزایش درآمد بر نسبت بخشش در میان کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها اثری معکوس دارد.

یکی از محدودیت‌های تحقیقاتی که به مطالعه نسبت کمک‌ها می‌پردازد این است که نمونه‌های مورد استفاده اغلب شامل ثروتمندترین افراد نمی‌شوند. هاونز و همکاران (2007) استدلال کردند که این توضیح می دهد که چرا چندین مطالعه رابطه رو به کاهشی را بین درآمد و بخشش خیریه، به جای رابطه U شکل، پیدا می‌کنند. آنها استدلال می‌کردند که اگر این مطالعات شامل ثروتمندترین افراد می‌شد، مشخص می‌شد که کسانی که بیشترین منابع مالی را دارند نسبتاً سخاوتمندترین افراد هستند.

مشوق‌های مالی و بخشش

بسیاری از کشورها یارانه‌های سنگینی را از قبل کمک‌های بشردوستانه توسط شهروندان خود تامین می‌کنند (دهنه و همکاران، 2008). در اکثر این کشورها، خانوارها اجازه دارند کمک های خیرخواهانه خود را از درآمد کسر کنند و از این رو کمک‌های مالی با پول عمومی بدل به یارانه می‌شود. خانوارها می‌توانند از فرصت‌های مالیاتی برای کمک خیریه استفاده کنند. به‌عنوان مثال، یک خانواده مشمول نرخ مالیات بر درآمد 50٪ (نرخ مالیات در هلند برای خانواده ‌ایی با درآمد ناخالص بیش از 34330 یورو در سال 2009) می‌تواند میزان کمک خیریه بدل از مالیات را تا 50٪ کاهش دهد و به جای 100 یورو مالیات فقط 50 کمک خیریه انجام دهد. در طول 20 سال گذشته، تحقیقات اقتصادی روش‌شناسی پیشرفته‌ای را برای مطالعه تأثیر قیمت (مشوق‌های مالیاتی) بر کمک خیریه ایجاد کرده است (کینگما، 1989؛ راندوف، 1995؛ باکیجا، 2000). پلوزا و استیل (2005) در یک متاآنالیز کشش‌های قیمتی که تقریباً 70 مقاله را پوشش می‌دهد، دریافتند که میانگین وزنی کشش قیمتی 1.44- است. این بدان معناست که یک مشوق مالی 1 درصدی کمک‌های خیریه را 1.44% افزایش می دهد که نشان می دهد این مشوق‌ها کارآمد بوده است. باکیجا و هیم (2008) با استفاده از روش‌شناسی پیشرفته، کشش ارائه را با توجه به تغییر قیمت مداوم 0.7- در ایالات متحده یافتند که کمتر از میانگین یافت‌شده در متاآنالیزهای پلوزا و استیل است. (2005). باکیجا و هیم (2008) شواهد قوی برای ناهمگونی پارامترها در بین طبقات درآمدی یافتند: برای کسانی که درآمد کمتر از 200000 دلار آمریکا داشتند، کشش قیمت پایدار در 0.699- تخمین زده شد، این رقم برای درآمدهای بین 200،000 و 500،000 دلار آمریکا  0.772- ، برای درآمد بین  500000 دلار و 1 میلیون دلار آمریکا 0.832- و برای درآمدهای بیش از 1 میلیون دلار آمریکا 1.079- بود.

موقعیت مالی درک‌شده

هاونز و همکاران (2007) و ویپکینگ و بریز (2012) نشان دادند که نه تنها رابطه بین منابع مالی و بخشش بر رفتار انسان‌دوستانه افراد اثر دارد، بلکه همچنین درک آنها از منابع مالی خودشان نیز در این زمینه اهمیت دارد. افرادی که وضعیت مالی خود را مثبت‌تر می‌دانستند، اهداکنندگان سخاوتمندتری بودند (هونز و همکاران، 2007؛ ویپکینگ و بریز، 2012). یک مطالعه که شامل چندین ویژگی پیش‌زمینه بود، نشان داد که کسانی که خود را از نظر مالی در وضعیت بهتری نسبت به سایر افراد می‌دانستند، کمک‌های بیشتری را به درخواست‌های امدادی گزارش کردند (بنت و کوتاس، 2000). مطالعه‌ای در مورد کمک‌های مالی فارغ التحصیلان مقطع تحصیلات تکمیلی که همچنین فاقد معیار درآمد بود، نشان داد که اهدای کمک فارغ‌التحصیلان در میان کسانی که اعتماد بیشتری به اقتصاد داشتند، بیشتر بود (اوکوناد؛ 1996). مطالعه دیگری، شامل معیارهای درآمد واقعی، نشان داد که خر چه افراد درک مثبت‌تری از سرایط مالی خود داشته باشند، به احتمال بیشتری به حمایت مالی، شرکت در رویدادهای خیریه و اهدای کمک مالی در مغازه‌ها میل دارند (اشلگلمیش و همکاران، 1997). این یافته حاکی از آن است که وضعیت مالی ذهنی رابطه مثبتی با کمک خیریه دارد و بالاتر از شرایط مالی عینی است. با وجود این ، موقعیت مالی عینی بهتر که با درآمد، ثروت و مالکیت خانه نشان داده می‌شود، احتمالاً موقعیت مالی ذهنی را نیز بهبود می‌بخشد.

مکانیزم‌ها

بر اساس بررسی پیشینه تحقیق مورد بالا، می‌توان نتیجه گرفت که تفاوت‌های زیادی در کمک‌های بشردوستانه بین افراد با سطوح مختلف منابع مالی وجود دارد. رابطه بین منابع مالی و بخشش را می توان تا حدی با مکانیسم هزینه‌ها توضیح داد، که بر اساس آن مردم زمانی که هزینه‌های انجام این کار کمتر باشد، پول بیشتری اهدا می‌کنند، به‌عنوان مثال زمانی که می‌توانند کمک‌های خود را از مالیات بر درآمد کسر کنند. در کشورهایی که امکان کسر خیریه را فراهم می‌کنند و دارای سیستم مالیات بر درآمد تصاعدی هستند، هزینه‌های پرداخت برای مالیات‌دهندگان با درآمد بالاتر کمتر است. باید انتظار داشت که کشش درآمدی در چنین کشورهایی بیشتر باشد. کشش درآمد پایین در هلند یک ناهنجاری در این فرضیه است. مکانیسم هزینه تنها زمانی کار می‌کند که مردم فرصت کسر کمک های خود را داشته باشند و از این امکان آگاه باشند. در دسترس بودن و آگاهی از کسر مالیات بین کشورها و همچنین بین مردم متفاوت است. به‌عنوان مثال، سوئد و فنلاند به شهروندان اجازه استفاده از کسورات خیریه را نمی‌دهند (دهنه و همکاران، 2008). همچنین، همه مردم از امکان کاهش هزینه‌های اهدایی با استفاده از کسورات خیریه آگاه نیستند (هورن و همکاران، 2005). مکانیسم ارزش نیز ممکن است در این میان نقشی داشته باشد، زیرا ثروت گاهی اوقات مسئولیت اخلاقی را در قبال دیگران به همراه دارد (اودندال، 1990؛ اوستروور، 1997؛ شرویش، 2006).

تحقیقات فعلی درک روشنی از رابطه بین موقعیت مالی ذهنی و رفتار بشردوستانه به دست نمی‌دهند. ممکن است به‌طور کلی وجود منابع مالی به‌عنوان یک شرط برای رفتار انسان دوستانه تلقی شود. تنها زمانی که مردم آینده مالی خود و خانواده‌شان را پایدار و مطمئن بدانند، مستعد تاثیرپذیری از سایر مکانیسم‌های تحریک‌کننده رفتارهای بشردوستانه هستند. اینها ممکن است شامل مکانیسم نوع‌دوستی و مکانیسم مزایای روانی (پاداش نامشهود برای کمک کردن) باشد. ممکن است از آنجایی که مردم نسبت به وضعیت مالی فعلی و آینده خود و فرزندانشان احساس امنیت بیشتری می‌کنند، احساس می‌کنند که می‌توانند نوع‌دوست باشند و به دیگران کمک کنند. همچنین ممکن است زمانی که نیازهای مالی خود را به‌عنوان مراقبت از آنها درک کنند، مزایای روانی بخشش بیشتر شود. 

شکل 3 مکانیسم هایی را نشان می دهد که از طریق آن منابع مالی و کمک‌های خیریه مرتبط می‌شوند.

بحث

این مقاله شواهد مربوط به مکانیسم‌هایی را که ممکن است توضیح دهد چرا جنسیت، ترکیب خانواده و درآمد با رفتار انسان‌دوستانه مرتبط است، مورد بحث قرار داده است. این بخش دوم مطالعه ما یعنی «چه کسی کمک می‌کند؟  مروری بر پیشینه پژوهش پیش‌بینی‌کننده‌های اهدای خیریه» است که در آن هدف ما هدایت محققان و همچنین شاغلان در بخش سوم از طریق دانش چندرشته‌ای موجود در مورد ویژگی‌های فردی و خانوادگی به‌عنوان پیش‌بینی‌کننده کمک‌های خیریه آنهاست. بخش اول این مقاله که در سال 2011 در Voluntary Sector Review منتشر شد (بکرز و ویپکینگ 2011a)، شواهدی را در مورد مذهب، تحصیلات، سن و شیوه‌های اجتماعی شدن به‌عنوان همبستگی‌های رفتار بشردوستانه ارائه کرد. در پایان این مقاله دوم، و در پایان پروژه ما با بررسی پیشینه پژوهش مربوط به کمک‌های خیریه، چه نتیجه ای می توانیم بگیریم؟ 

شواهد زیادی برای روابط بین هر هفت متغیر پیش‌بینی‌کننده مورد بحث در این دو مقاله - مذهب، تحصیلات، سن، اجتماعی شدن، جنسیت، ترکیب خانواده و درآمد - و رفتار بشردوستانه وجود دارد. با این حال، پیشینه تحقیقات آنچنان یافته‌های مختلطی را در مورد ماهیت بیشتر این روابط نشان می‌دهد، که به نظر می‌رسد تنها نتیجه‌گیری آزمایشی ممکن باشد. همانطور که یکی از بازبینان ناشناس این مقاله اشاره می کند: «به نظر می رسد روابط بسیار مشروط به عوامل دیگر است ...، غیرممکن است که به هر طریقی بیش از حد به یکی از نتایج اطمینان تام داشته باشیم». ما با این ارزیابی موافقیم. کار آینده می تواند بر اساس مطالعه فعلی و انجام فراتحلیل روابط تجربی مختلف باشد. امیدواریم این امر به نتایج قطعی‌تری در مورد ماهیت رابطه بین متغیرهای مختلف پیش‌بینی‌کننده و اهدای کمک خیریه منجر شود.

یکی از راه‌های ممکن برای حل این مسئله در تحقیقات آتی این است که محققان بیشتر بر درک اینکه چرا یک رابطه خاص وجود دارد تمرکز کنند. یکی از مشکلاتی که ما در پیشینه تحقیقات احساس می‌کنیم این است که تعداد کمی از این تحقیقات بر درک مکانیسم‌های پشت سر  رابطه(های) خاص تمرکز دارد. با این پروژه، ما امیدواریم که به درک بیشتر مکانیسم‌های پشت سر رفتار بشردوستانه کمک کرده باشیم. ما این پروژه را به‌طور قاطع به‌عنوان نقطه‌ی شروعی در کشف مکانیسم‌های پشت رفتار خیریه می‌بینیم، و نه به‌عنوان یک نقطه پایانی. هنگامی که ما این پروژه را در سال 2006 شروع کردیم، شواهد مربوط به رابطه بین بسیاری از متغیرهای پیش‌بینی‌کننده و رفتار بشردوستانه در بین رشته‌ها پراکنده بود. با این پروژه سعی شده است تا به پژوهشگران جدید نمای کلی از نتایج تحقیقات در این رشته‌ها ارائه شود.

ما امیدواریم که این محققین را قادر سازد تا فراتر از «جامعه شناسی متغیر» بروند: بسیاری از پیش‌بینی‌کنندگان را برای ارائه در یک مدل و جستجوی روابط مهم بیازمایند. نتایج پروژه ما نتایج این رویکرد را خلاصه می‌کند و نشان می دهد که کدام متغیرها به رفتار بشردوستانه مربوط می‌شوند. اکنون زمان آن فرا رسیده است که بر درک امور بشردوستانه تمرکز کنیم: چرا برخی از افراد رفتارهای بشردوستانه سخاوتمندانه‌تری نسبت به دیگران از خود نشان می‌دهند؟

سردبیران مجلات غیرانتفاعی بین رشته‌ای می‌توانند نقش مهمی در دستیابی به این مرحله بعدی داشته باشند. مقالات علمی جدید با موضوع رفتار بشردوستانه حداقل باید به پیشینه و دانش موجود کمک کنند و نباید صرفاً وضعیت فعلی را تکرار کنند. اگرچه ما اهمیت تکرار مطالعات را به‌ویژه در زمینه‌های مختلف فرهنگی و جغرافیایی تصدیق می‌کنیم، پیشرفت در حوزه ما تنها زمانی حاصل می‌شود که محققان بر اساس کارهای قبلی برای درک بهتر رفتارهای بشردوستانه کار کنند.

سردبیران در این میان نقش نگهبان را دارند  و باید ارسال مقالاتی را تشویق کنند که فراتر از تحلیل‌های رگرسیون اکتشافی اولیه،که در آن هیچ پیشرفت نظری یا تجربی حاصل نمی‌شود، باشند. مقالاتی که در عوض به دنبال کشف مکانیسم‌های ارائه کمک خیریه هستند. این دقیقاً همان چیزی است که نویسندگان در شماره ویژه سال 2011 «مکانیزم‌های آزمایش برای رفتار بشردوستانه» مجله بین‌المللی بخش بازاریابی غیرانتفاعی و داوطلبانه (جلد 16، شماره 4) به آن کمک کردند: درک انسان‌دوستی از طریق کشف مکانیسم‌های پشتوانه بخشش و داوطلب شدن. ما تأکید می‌کنیم که آزمون‌های مکانیسم‌ها نباید تنها به هشت مکانیسمی که در بررسی پیشینه نحقیقات ما مشخص شده‌اند محدود شود (بکرز و ویپکینگ،2011). ما این هشت مکانیسم را به‌عنوان عوامل کلیدی پیش‌برنده شناسایی کردیم، اما در عین حال اذعان کردیم که (الف) این‌ها مکانیسم‌ها بسیار گسترده‌ای هستند که بسیاری مکانیزم‌های فرعی را در بر می‌گیرند و (ب) ممکن است مکانیسم‌های دیگری وجود داشته باشد که ما نتوانسته باشیم آن‌ها را بر اساس پیشینه پژوهش‌های موجود تا سال  2007 کشف کنیم. با وجود این ، امیدواریم که مکانیسم‌های 8 گانه بتوانند به‌عنوان نقطه شروعی برای کشف رفتارهای بشردوستانه عمل کنند و همچنین مشتاقانه منتظر پیشنهادهایی برای بهبود این مکانیسم‌ها هستیم.

یکی از محدودیت‌های گام‌های بعدی در تحقیقات بشردوستانه، فقدان داده‌های با کیفیت بالا از جمله معیارهای (تایید شده) مکانیسم‌هایی است که ممکن است روابط بین پیش‌بینی‌کننده‌ها و کمک‌های خیریه را توضیح دهد. طراحی و اعتبارسنجی مکانیسم‌هایی که روابط بشردوستی با مجموعه‌های داده‌های جدید را توضیح می‌دهند، محققان آینده را قادر می‌سازد تا بهتر درک کنند که چرا برخی افراد بیشتر از دیگران کمک خیریه انجام می‌دهند.

یادداشت‌ها

1- نویسنده متناظر

2- جنسیت(gender) معمولاً به ساختار اجتماعی مرد یا زن بودن مربوط می‌شود، در حالی که جنس(sex) به تفاوت های بیولوژیکی مربوط می شود (اوکلی، 1972). تحقیقات تجربی در مورد کمک های خیریه عمدتاً از جنسیت گزارش‌شده شرکت‌کنندگان استفاده می کند. از این رو بررسی ما رابطه بین «جنسیت» و بخشش را مورد بحث قرار می‌دهد.

3- بسیاری از مردم راهبردهای شناختی را برای توجیه رد مسئولیت رفاه دیگران ایجاد کرده‌اند. یکی از این راهبردها این بحث است که «نمی توان از عهده کمک مالی برآمد». مشروعیت بخشیدن به مشارکت‌های ناچیز با افزودن عبارت «یک ریال هم موثر است» یا «حتی یک پنی هم کمک می‌کند» در درخواست مشارکت ممکن است این استراتژی ها را خنثی کند. وقتی حتی یک پنی کمک می‌کند، اگر کمک مالی نکنید، به سادگی فردی غیر مفید به نظر می‌رسید و این نه گفتن را دشوار می‌کند.

4- یک سیستم سانسور‌شده معادلات اهدایی، سانسور را در داده‌ها در نظر می‌گیرد، برای مثال افرادی را که هیچ کمکی انجام نمی‌دهند، در نظر می‌گیرد (کمک‌های مالی صفر). نمونه ای از یک روش اقتصادسنجی که سانسور را در بر می گیرد، مدل توبیت است (اسمیت و همکاران، 1995؛ ین، 2002). توبیت نوعی تحلیل رگرسیون کوتاه است که می‌تواند برای سانسور افراد غیر اهداکننده (سانسور چپ) استفاده شود. برای توصیف غیرفنی استفاده از رویه‌های اقتصادسنجی که سانسور را در تجزیه و تحلیل داده‌ها تطبیق می‌دهند، بویس و ویپکینگ (2006) و Forbes and Zampelli (2011) را ببینید.

5- اصل تشابه به این اصل اشاره دارد که مردم تمایل دارند دیگرانی را دوست داشته باشند که ویژگی‌هایی مشابه خودشان دارند. در این مطالعه، بکرز (2010) بررسی کرد که آیا شباهت در زمینه‌های تحصیلی و عضویت در انجمن بین دانشجویانی که درخواست کمک مالی می کنند و اهداکنندگان بالقوه باعث افزایش کمک ها می‌شود یا خیر.

6- مشکلات اصلی استفاده از تحلیل‌های رگرسیون OLS هنگام تجزیه و تحلیل کمک‌ها، این است که رگرسیون خطی نتایج مغرضانه‌ای را به دلیل برش یا سوگیری انتخاب ایجاد می‌کند. علاوه بر این، رگرسیون OLS کمک‌های مالی منفی را پیش‌بینی می‌کند. مدل توبیت که در یادداشت 3 مورد بحث قرار گرفت، راه حلی برای این مشکل با سانسور چپ داده‌ها ارائه می‌دهد. راه حل دیگری توسط مدل های انتخاب نمونه ارائه شده است، مانند مدل دو مرحله ای هکمن. این دو مدل را تخمین می زند: یکی برای تصمیم به کمک کردن و دیگری برای تصمیم‌گیری که چقدر کمک می‌شود. نتایج معادلات پیش‌بینی برای اهدای خیریه بین مدل‌های مختلف اقتصادسنجی متفاوت است. اسمیت و همکاران (1995)، رونی و همکاران (2001)، بیوس و ویپکینگ (2006) و فوربس و زامپلی (2011) را برای اطلاعات بیشتر در مورد استفاده از مدل‌های مختلف اقتصادسنجی در تجزیه و تحلیل کمک‌های خیریه ببینید.