سن
یافتههای معمول در مورد ارتباط سن با بشردوستی در پیشینه تحقیقات، حکایت از وجود رابطهای مثبت میان آنها دارد (فلدستین و تیلور،1976؛ بوکسین و فلدستین، 1977؛ کلاتفلر،1980؛ یاواس و همکاران، 1981؛ ریس و زیشنگ،1985؛ فینبرگ،1987؛ کینگما، 1989؛ میدلارسکی و هانا،1989؛ اوتن و رودنی،1990؛ بریستول،1990؛ جونز و پونست، 1991a،1991b؛ لنکفورد و ویکاف،1991؛ اوتن و همکاران، 1992؛ براون و لنکفورد،1992؛ چو و ژئونگ، 1993؛ گرینوود،1993؛ هوگ و ینگ،1994؛ مک کللند و کوکوسکی،1994؛ اوکوناد و همکاران،1994؛ فاروا و تنر،1997؛ رگنروس و همکاران،1998؛ بنکس و تنر، 1999؛ چاو و وونگ،1999؛ دوکوت،1999؛ تاد و لاوسون، 1999؛ بلفیلد و بنی،2000؛ لانگ، 2000؛ ایتون،2001؛ فارمر و فدور،2001؛ لون و همکاران، 2001؛ تیهن، 2001، ووناوا و لائوز،2001، بروکس، 2002، اسکولز و فن اسلایک، 2002؛ رید و سلبی، 2002؛ بکرز،2006،2003b؛ بریانت و همکاران،2003؛ اکل و گروسمان، 2003؛ آپپنونماهاکول و دلوین،2004؛ فری و میر،2004a، 2005؛ لیست،2004؛ چانگ، 2005؛ اکل و همکاران، 2005؛ بکرز و ویپکینگ، 2006؛ کارمن، 2006؛ کارول و همکاران، 2006؛ هیوستون، 2006؛ لیونز و نیویسون اسمیت، 2006؛ ماتسوناگا، 2006؛ مچ و همکاران، 2006؛ ویرتز و رونکا، 2007؛ آلپیزار و همکاران، 2008؛ بکرز و شوت، 2008).
اکثر مطالعاتی که بر روی روندهای درجه دوم آزمایش شدهاند، نشان میدهند که تاثیر رابطه سنی در سنین بالاتر کاهش مییابد (کلاتفلر،1980؛ گلندی و همکاران،1986؛ اوتن و همکاران،1992؛ براون و لنکفورد،1992؛ اوکوناد و هکاران، 1994؛ بلفیلد و بنی، 2000؛ پوتنام، 2000؛ زچ، 2000؛ لون و همکاران، 2001؛ تیهن،2001؛ ووناوا و لائوز،2001؛ برایانت و همکاران، 2003؛ سیمونز و امانوئل، 2004؛ چانگ، 2005؛ یلونز و نیویسون اسمیت، 2006).
در حالی که سن دقیقی که در آن شیب سنی ضعیفتر میشود از مطالعهای به مطالعه دیگر متفاوت است، اما طبق مطالعات بعد از 65 سالگی است. هاجکینسون و ویتزمن (1996) و آندرئونی (2001) تا سن 75 سالگی رابطه مثبتی پیدا کردند و پس از آن کاهش شیب رابطه را مشاهده کردند. میدلسکی و هانا (1989)، دانشوری و لوکسیچ (1997)، بلفیلد و بنی (2000)، وو و همکاران (2004) و لندری و همکاران (2006) سنی که شیب رابطه پس از آن کم میشود را 65 سالگی یافتند. اشلگلمیش و همکاران (1997) در یک مطالعه گسترده بر روی افراد، در میان نسبت بزرگی از پاسخ دهندگان بالای 65 سال رابطه منفی بین سن و احتمال کمک به خیریه یافتند. براون و لنکفورد (1992) دریافتند که با افزایش سن کمکها افزایش مییابد اما این افزایش بعد از 45 سالگی کاهش مییابد. برخلاف این نتایج، راندولف (1995) دریافت که با افزایش سن، اهدای کمکها در میان افراد بالای 40 سال افزایش مییابد. این اختلاف ممکن است با این واقعیت توضیح داده شود که راندولف متغیرهایی برای تعداد فرزندان و وضعیت تأهل، به جز ازدواج، لحاظ نکرده بود.
یک مطالعه اولیه توسط فلدستین و کلاتفلر (1976) هیچ تاثیری از سن بر روی احتمال اهدای کمک خیریه نیافتند. مطالعه بعدی که تعدادی از ویژگیهای زمینهای را کنترل مرد نیز همین نتایج را نشان داد (شیف، 1990). رونی و همکاران (2001) در تحلیلهایی از جمله درآمد، وضعیت تقسیم مالیات، وضعیت اقلیت، اشتراک خانواده، تحصیلات و جنسیت رابطه معنیداری بین سن و اهدای خیریه پیدا نکردند. فلدمن (2007) در مطالعهای شامل طیف گسترده ای از متغیرهای کنترلی، هیچ رابطهای بین سن با احتمال اهدای کمکهای مالی پیدا نکرد. در مجموع، نتایج این مطالعات نشان میدهد که رابطه سن با بخشش تا حدی به دلیل سایر متغیرهای مرتبط با سن، مانند مذهب و وضعیت تأهل و درآمد است.
جمعیتهای خاص
سه مطالعه که بر روی جمعیتهای خاص متمرکز شدهاند، هیچ تاثیری از سن بر کمک خیریه را نشان ندادند. در یک مطالعه از فارغ التحصیلان مدرسه بازرگانی در ایالات متحده نشان داده شد که سن ارتباطی با انفاق خیریه ندارد (اوکوناد و برل،1997) . همچنین در یک مطالعه در مورد کمک خیریه در اندونزی (اوکتن و اوسیلی،2004) و یک مطالعه در کره جنوبی توسط پارک و پارک (2004) نیز هیچ رابطهای بین سن و کمکهای مالی پیدا نشد.
تعامل سن، جنسیت و درآمد
به نظر می رسد در رابطه بین سن و کمک خیریه تفاوتهای جنسیتی وجود دارد. دانکن (1999) رابطه قابلتوجهی میان سن و بخشش در میان زنان متاهل یافت. یک تفاوت جنسیتی مشابه در مطالعه مشارکتهای مذهبی نیز یافت شد (سالیوان، 1985). دانشوری و لوکستیک (1997) دریافتند که تفاوتهای سنی بر اساس درآمد متفاوت است: در سطوح بالاتر درآمد، پس از سن 65 سالگی این رابطه کاهش پیدا نمیکند.
انواع بهخصوص کمک
به نظر میرسد که بخشش مذهبی نسبت به بخشش سکولار بسیار وابستگی بیشتری به سن دارد. ریس (1979) و هرونگ (2004) رابطه مثبت معناداری بین سن و بخشش مذهبی یافتند، اما این رابطه را در مورد سایر انواع بخشش نیافتند. ین (2002) رابطه مثبت سن با اهدای کمک به دین و «خیریه» یافت، اما باز هم رابطهای با اهدا به «سایر سازمانها» پیدا نکرد. با این حال، براون و فریس (2007) بر خلاف این یافتهها، رابطه مثبت اما رو به کاهشی را بین سن و مبلغ اهدایی به اهداف سکولار یافتند، اما فقط رابطه سن با اهدا به سازمانهای مذهبی در سنین بالاتر همچنان مثبت و افزایشی بود. چندین مطالعه در مورد کمک به انواع مقاصد سکولار هیچ تاثیری از سن پیدا نکردند، از جمله در مورد کمک به خدمات انسانی (مارکس، 2000)، سائلان (لی و فارل، 2003)، جوامع حرفهای، سازمانهای تفریحی و سازمانهای زنان (نوک، 1990).
ویپکینگ (2006) رابطه مثبتی بین سن و کمکهای مالی به سازمان هایی یافت که از نامه بهعنوان یک روش جمعآوری کمک مالی در هلند استفاده میکردند. در مقابل، او همچنین دریافت که افراد مسنتر به احتمال کمتری به سازمانهایی که از طریق روش خانه به خانه درخواست کمک مالی میکنند، کمک خواهند کرد . این به احتمال زیاد به دلیل تمایل افراد مسن به پاسخ ندادن به زنگ درب در هنگام عصر است (ویپکینگ، 2010).
مکانیسمها
اینکه چرا سن با اهدای کمک ارتباط دارد نامشخص است. بهطور کلی، تفاوتهای سنی می تواند ناشی از اثرات چرخه زندگی یا اثرات گروهی باشد، یعنی مرحله زندگی یا نسلی که فرد به آن تعلق دارد (آلوین و کرسنیک، 1991). در یک مجموعه واحد از دادههای مقطعی، افراد با سن بالاتر زودتر به دنیا آمدهاند و عمر طولانیتری داشتهاند. برای تفکیک اثرات چرخه زندگی و ثرات گروه، مجموعهای از بررسیهای مقطعی مکرر مورد نیاز است. ویلهلم و همکاران (2007) با استفاده از چنین دادههایی نشان دادند که تفاوتهای سنی در کمک کردن، تابعی از اثرات چرخه زندگی و تفاوتهای گروهی است.
هم اثرات چرخه زندگی و هم تفاوتهای گروهی اغلب به بحثهایی درباره متغیرهای حذف شده خلاصه میشوند. تفاوتهای سنی می تواند بهسادگی به دلیل تفاوت در متغیرهای مرتبط با سن باشد، مانند درآمد و مشارکت مذهبی. توضیح واضح چرخه زندگی این است که درآمد قابل تصرف با افزایش سن افزایش مییابد. با این حال، رابطه سنی در بسیاری از مطالعات کنترل درآمد وجود دارد. یکی دیگر از عواملی که باید به آن توجه کرد مذهب است. اولسون و کادل (1994) و بکرز و شوت (2008) دریافتند که با کنترل حضور در کلیسا، رابطه بخشش با سن کاهش می یابد. این یافته حاکی از آن است که افراد مسن بیشتر کمک میکنند زیرا سطح مشارکت مذهبیشان بیشتر است. با این حال، زمانی که مشارکت مذهبی کنترل میشود، رابطه سنی کاملاً از بین نمیرود. این نشان می دهد مکانیسمهای دیگری نیز در این میان نقش دارند.
مکانیسم نوع دوستی ممکن است تأثیر چرخه زندگی سن را به گونهای دیگر توضیح دهد. نتیجهای که در مطالعه اوتن و جولفایان (1996) یافت شد - که تفاوتهای سنی با کنترل درآمد کودکان کاهش مییابد - نشان میدهد افراد مسن وقتی کمتر نگران آینده مالی فرزندان خود باشند، کمک بیشتری میکنند. تغییر از سودمندی کودکان به کمک مالی به اهداف خیریه ممکن است نشان دهنده تمایل عمومی برای کمک به رفاه دیگران باشد. افراد مسن ممکن است بیشتر به نیازهای دیگران پاسخ دهند زیرا نیازهای فرزندانشان برآورده میشود. پیری جمعیت در زمان افزایش ثروت و کاهش تعداد فرزندان در هر خانواده ممکن است آینده امیدوار کنندهای برای جمعآوری کمکهای مالی برای سازمانهای خیریه باشد. توضیح دیگر چرخه زندگی برای افزایش کمک با افزایش سن این است که افراد در دوران سالمندی به پایان عمر خود نزدیک میشوند. آزمایشی نشان داد که یادآوری مرگ به دانشآموزان باعث میشود که بیشتر به یک موسسه خیریه کمک کنند (جوناس و همکاران، 2002). برجستگی مرگ و میر ممکن است مزایای روانی بخشش را افزایش دهد. با این حال، هیچ تحقیقی تا به امروز این مکانیسم را بررسی نکرده است.
توضیحات اثرات گروه در مورد تاثیر تفاوتهای سنی در ارائه کمک در تحقیقات پیشین کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ویلهلم و همکاران (2007) نشان دادند که تفاوتهای نسلی در مشارکت مذهبی کمتر از آنچه که انتظار میرفت کمک مورد انتظار از سوی نسل انفجار بچه (baby boomers) را توضیح داد. جالبی این یافتهها این است که نسلهای جوان بهطور متوسط دارای سطوح تحصیلات بالاتری هستند. با توجه به رابطه مثبت بین سطح تحصیلات و کمک های خیریه، می توان انتظار داشت که همگروههای جوانتر بیشتر از همگروههای مسنتر کمک کنند. از آنجایی که تحلیل ویلهلم و همکاران (2007) متغیر تحصیلات را شامل نمیشود، ارزیابی تأثیر تغییرات در میانگین تحصیلات دشوار است. به بیان دقیق، تنها میتوان نتیجه گرفت که افزایش تحصیلات، تأثیر منفی مشارکت مذهبی پایینتر در میان گروههای جوان را جبران نکرده است.
ارسال نظر