اجتماعی شدن

در حالی که مطالعات نسبتاً کمی به تأثیر پیشینه والدین بر بخشش پرداخته‌اند، احتمالاً ویژگی‌های والدین بر رفتار کودکان در زمینه کمک خیریه تأثیر می‌گذارد.

تحصیلات والدین، درآمد و ثبات خانواده

شرایط مادی در خانواده بر بسیاری از موارد در زندگی کودک از جمله دینداری، تحصیلات، درآمد، سلامت و طول عمر تأثیر می‌گذارد. از آنجایی که این متغیرها همگی پیش‌بینی‌کننده اهدای کمک خیریه هستند، این احتمال وجود دارد که شرایط مادی مثبت در دوران کودکی با بخشش بیشتر در بزرگسالی همبستگی داشته باشد. در واقع، سطح تحصیلات والدین ارتباط مثبتی با مبلغ اهدایی در هلند دارد (بکرز،2005a). برعکس، یک مطالعه در ایالات متحده نشان داد که درآمد کم و بی‌ثباتی خانواده در دوران کودکی با بخشش کمتر در بزرگسالی مرتبط است (باندی و ویلهلم، 2007). دو مطالعه در مورد مشارکت فارغ‌التحصیلان نشان داد که درآمد فعلی والدین (مار و همکاران، 2005) و حضور والدین فعلی در کلیسا (لون و همکاران، 2001) باعث افزایش انفاق می‌شود.

جامعه پذیری مذهبی

سیمونز و امانوئل (2004) دریافتند که افرادی که در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده‌اند مقادیر بالاتری کمک انجام می‌دهند. در حالی که تفسیر این نتیجه به‌عنوان یک اثر اجتماعی‌شدن دشوار است، زیرا تجزیه و تحلیل حاوی معیاری برای دین‌داری فعلی نیست، مطالعه‌ای شامل چنین معیاری و انواع کنترل‌های دیگر شواهدی را برای تأثیر جامعه پذیری مذهبی ارائه می دهد (بکرز،2005a).

جامعه‌پذیری مذهبی بر همه نوع بخششی تاثیرگذار نیست. رگنروس و همکاران (1998) پس از اینکه حضور فعلی کلیسا و اهمیت ایمان مذهبی کنترل شد، دریافتند که دین در خانواده جوان با اهدای کمک به سازمان‌هایی که به فقرا و نیازمندان کمک می‌کنند رابطه مثبتی ندارد. هوگ و یانگ (1994) دریافتند که حضور در مدرسه یکشنبه مذهبی با اعطای کمک بیشتر در میان کاتولیک‌ها مرتبط است، اما در میان پروتستان‌ها نه. در مدل‌های رگرسیون گسترده‌تر، این رابطه پس از گنجاندن برجستگی مذهب، اعمال مذهبی خصوصی و حضور در کلیسا ناپدید می‌شود. این نتیجه حاکی از آن است که جامعه پذیری دینی از طریق دینداری جاری بر بخشش دینی جاری تأثیر می‌گذارد. لون و همکاران (2001) در مطالعه خود  در میان پرسبیترینیست‌ها دریافتند که فراوانی حضور والدین در کلیسا در زمانی که پاسخ دهنده نوجوان بود، در یک تحلیل رگرسیونی از جمله وابستگی مذهبی شخصی و همسر، حضور شخصی در کلیسا و اعتقادات الهیاتی، رابطه مثبتی با ارائه کمک مذهبی داشت. . حضور والدین در کلیسا با اهدای کمک غیرمذهبی ارتباطی نداشت. شیف (1990) با استفاده از داده‌های بررسی ملی امور بشردوستانه در سال 1974، نمونه‌ای نماینده از شهروندان ایالات متحده، به نتیجه مشابهی رسید.

در مطالعه لون و همکاران، رشد یافتن در کلیسای پروتستان با بخشش مذهبی کمتر همراه بود اما هیچ رابطه‌ای با بخشش سکولار وجود نداشت. این نتیجه ممکن است به‌عنوان اثر انتخاب توضیح داده شود. در میان کسانی که در کلیسا بزرگ نشده بودند، برخی در سنین بالاتر تغییر دین دادند. این احتمال وجود دارد که این افراد برای کمک مالی قابل‌توجهی به کلیسا آماده باشند، در غیر این صورت انتخاب می کردند که عضو نشوند.

الگوسازی والدین

بخشش نوعی رفتار اجتماعی است که اغلب توسط والدین تشویق می‌شود: بسیاری از مردم به خاطر می‌آورند که والدینشان ارزش کمک به دیگران را با داوطلب شدن خود به آنها آموخته‌اند (بخش مستقل، 2000). یک مطالعه در ایالات متحده شامل طیف گسترده ای از کنترل‌ها (ویلهلم و همکاران، 2008) نشان داد که کمک کردن همزمان توسط والدین و فرزندان به‌طور قابل‌توجهی مرتبط است. از آنجایی که یادآوری رفتارهای والدین در گذشته ممکن است برای مردم دشوار باشد، بیشتر مطالعات به دنبال آزمایش اثرات مدل‌سازی والدین از طریق پرسش‌هایی در مورد داوطلبی والدین بوده‌اند. در حالی که در یک مطالعه در ایالات متحده مشخص شد که رفتارهای داوطلبانه والدین با احتمال اهدای کمک مرتبط است (فلدمن،2007)، در مطالعه دیگری ارتباطی میان این این دو پیدا نشد(بریانت و هکاران). در هلند، داوطلب شدن توسط والدین در دوران کودکی پاسخ‌دهندگان، حتی زمانی که طیف گسترده‌ای از کنترل‌ها را شامل می‌شد، با بخشش فعلی آنان مرتبط بود (بکرز، 2005a). اعمال داوطلبانه والدین هنگامی که سایر همبستگی‌های اعطای کمک در پژوهش گنجانده شد، رابطه‌ای با نسبت درآمد اهدایی نداشت(شرویش و هاونز، 1997).

مشارکت جوانان

یک تجزیه و تحلیل ساده توسط بخش مستقل (2000) با مقایسه مقادیر میانگین در ایالات متحده نشان داد بزرگسالانی که در دوران نوجوانی فعالیت در انجمن‌های داوطلبانه را گزارش کرده بودند، در بزرگسالی بیشتر به آن موسسات کمک کردند. فلدمن (2007) دریافت که این ارتباط دو متغیره زمانی برقرار می‌شود که کنترل‌های متعددی گنجانده شده باشد. بکرز (2005a) با استفاده از داده‌های حاصل از مطالعه پانل Giving in the Netherlands (بخشش در هلند) در میان بزرگسالان در هلند به یافته مشابهی دست یافت. این مطالعه همچنین نشان داد که مشارکت جوانان یکی از کانال‌هایی است که از طریق آن پیشینه والدین بر بخشش فرزندان تأثیر می‌گذارد. فرزندان والدین تحصیل‌کرده‌تر، فرزندان والدینی که به‌شدت درگیر مذهب بودند و فرزندان والدینی که در دوران جوانی خود فعالیت داوطلبانه داشتند، در بزرگسالی مبالغ بالاتری کمک اهدا می‌دند زیرا این کودکان بیشتر در انجمن‌های داوطلبانه شرکت می‌کردند.

مکانیسم‌ها

بحث قبلی نشان می‌دهد که ویژگی‌های جامعه‌پذیری مانند تربیت مذهبی، تحصیلات والدین و شرایط مادی، فعالیت داوطلبانه والدین و مشارکت جوانان احتمالاً با هم مرتبط هستند. شکل 3 این اتصالات را خلاصه می‌کند.

شکل 3: مکانیسم‌هایی که روابط بین ویژگی‌های بخشش و جامعه‌پذیری را توضیح می‌دهند.

علاوه بر این، شکل مکانیسم‌هایی را نشان می‌دهد که احتمالاً رابطه بین عضویت جوانان، داوطلب شدن والدین و بخشش را توضیح می‌دهد. مشارکت جوانان پیوندهای اجتماعی کودکان را در یک جامعه تقویت می‌کند و آنها را در دسترس سازمان‌های غیرانتفاعی قرار می‌دهد. یک مطالعه که به صراحت این مکانیسم را اندازه‌گیری کرد، نشان می‌دهد که مشارکت جوانان با ارائه کمک فعلی از طریق درخواست برای مشارکت مرتبط است (بکرز، 2005a). همین مطالعه نشان داد که پاسخ‌دهندگانی که عضویت در سازمان‌های جوانان را گزارش کردند، ارزش‌های اجتماعی مانند مسئولیت اجتماعی و ارزش‌های نوع‌دوستانه را به شدت تأیید کردند. کنترل وجود این ارزش‌ها، میزان رابطه بین عضویت جوانان و بخشش فعلی را کاهش داد. بنابراین، درخواست و ارزش‌ها احتمالاً مکانیسم‌های مهمی هستند که پیوندی بین مشارکت جوانان و بشردوستی ایجاد می‌کنند.

تشویق والدین به مشارکت در امور بشردوستانه - چه از طریق عمل یا با موعظه - باعث فشار اجتماعی بر کودکان برای مشارکت می‌شود. در نتیجه، کودکان ممکن است به دلیل نگرانی‌های مربوط به شهرت، به فعالیت‌های بشردوستانه بپردازند. مکانیسم دومی که از طریق آن الگوی والدین بر بخشش توسط فرزندانشان تأثیر می‌گذارد، ارزش‌هاست. تشویق والدین ممکن است منجر به درونی‌سازی ارزش‌های اجتماعی شود (ایزنبرگ، 2000) که منجر به بشردوستی می‌شود. مکانیسم سوم درخواست است: فرزندان والدینی که در گذشته داوطلب شده‌اند، تعداد بیشتری درخواست برای کمک‌های خیریه دریافت می‌کنند (بکرز، 2005a). چهارمین مکانیسمی که به‌طور بالقوه فعالیت داوطلبانه والدین را به بخشش مرتبط می‌کند، مزایای روانی مرتبط با بخشش است. فرزندان والدینی که داوطلب شده‌اند، احتمالاً کمک به دیگران را هدف مهمی در زندگی خود می‌دانند. برای آنها، زندگی در راستای این هدف احتمالاً باعث ایجاد احساس رضایت می‌شود. با این حال، تا به امروز، هیچ مطالعه‌ای این احتمال را آزمایش نکرده است.

بحث

علاقه به تحقیق در مورد اینکه «چه کسی کمک می‌کند» اغلب به هدف جذب یا حفظ اهدا کنندگان ارتباط دارد. جمع‌آوری‌کنندگان کمک مالی می توانند از دانش «چه کسی کمک می‌کند» برای ایجاد نمایه‌های اهداکننده استفاده کنند تا کمپین‌هایی را برای کسانی که به احتمال زیاد کمک خیریه خواهند کرد و/یا کسانی که مبالغ بیشتری می‌دهند هدف قرار دهند. جمع‌آوری‌کنندگان کمک مالی و سیاست گذاران نیز می‌توانند از این نوع دانش برای درک روندها و پیش‌بینی تغییرات آینده در اندازه و ماهیت بشردوستی استفاده کنند. هنگام استفاده از دانش «چه کسی کمک می‌کند» برای این اهداف، باید دو هشدار داده شود. اول، اکثر مطالعات کمک‌های مالی را بدون کنترل تعداد درخواست‌های دریافتی تجزیه و تحلیل می‌کنند. دانستن اینکه افراد مذهبی بیشتر از افراد غیرمذهبی کمک می‌کنند لزوماً به این معنی نیست که افراد مذهبی احتمالاً به درخواست اضافی برای کمک‌های مالی پاسخ مثبت می‌دهند. در واقع، چندین مطالعه نشان می دهد که وقتی درخواست ثابت نگه داشته می‌شود، افراد مذهبی بیشتر از افراد غیر‌مذهبی به سازمان های سکولار کمک می‌کنند (اکل و گروسمن، 2004؛ بکرز، 2007، 2010b). بنابراین افزایش تعداد درخواست‌ها در میان افراد مذهبی ممکن است مقرون به صرفه نباشد. علاوه بر این، عصبانیت فزاینده اهداکنندگان با تعداد رویکردهای جمع آوری کمک های مالی ممکن است کمک‌های مالی را در آینده کاهش دهد.

همچنین، در بیشتر مطالعات، از داده‌های مقطعی برای تعیین پیش‌بینی‌کننده‌های کمک خیریه استفاده می‌شود. به بیان دقیق، نمی توان از داده های مقطعی در مورد علیت رابطه بین عوامل پیش‌بینی‌کننده، مانند باورهای مذهبی و سطح تحصیلات و کمک‌های خیریه، نتیجه‌گیری کرد. برای استنتاج علّی به آزمایش یا داده‌های طولی و مدل‌های آماری مناسب نیاز است. تا آنجا که می‌دانیم، تنها دو مجموعه داده طولی در دسترس عموم وجود دارد که شامل معیارهای کمک خیریه است: مرکز مطالعات پانل بشردوستی ایالات متحده (COPPS)، مکملی برای مطالعه پانل دینامیک درآمد((PSID) (PSID–COPPS، 02). -10)، و مطالعه پانل بخشش در هلند (GINPS، 2001-2007). دو مجموعه داده دارای نقاط قوت متفاوتی هستند. COPPS داده‌های ثروت و درآمد با کیفیت بالایی دارد، نرخ پاسخ‌دهی بالایی دارد و می‌تواند به سایر ماژول‌های PSID مانند مکمل توسعه کودک مرتبط شود (ویلهلم، 2006). GINPS، در مقابل، شامل اقداماتی برای چندین مکانیسم است که رفتارهای انسان‌دوستانه را هدایت می‌کند، مانند درخواست، ارزش‌های اجتماعی و کارآمدی (بکرز و شوت، 2008). ما فکر می‌کنیم که با تجزیه و تحلیل این دو مجموعه داده پانل و با ایجاد داده‌های پانل بیشتر برای سایر کشورها، می توان پیشرفت قابل‌توجهی در مطالعه بشردوستی داشت. ما ابتکارات محققان اتریش و کره جنوبی را که اخیراً چنین اقداماتی انجام داده‌اند، تحسین می‌کنیم و امیدواریم محققان دیگر نیز از این اقدام پیروی کنند.

محدودیت‌ها

همان‌طور که بحث‌های بالا در مورد مکانیسم‌ها نشان می‌دهد، بیشتر دانش در مورد اینکه چه کسی چه چیزی کمک می‌کند، برای محققانی که می‌خواهند نظریه‌های علی را در مورد عوامل تعیین‌کننده کمک‌های فردی و خانواده‌ای آزمایش کنند یا برای جمع‌آورندگان کمک مالی که نمی‌دانند چگونه باید کمپین‌های جمع‌آوری سرمایه موفق طراحی کنند، ارزش محدودی دارد. مطالعات اندکی معیارهایی از مکانیسم‌هایی را که ممکن است روابط بین پیش‌بینی‌کننده‌ها و کمک‌های خیریه را توضیح دهد، در بر می‌گیرند. بدون این اقدامات، ما اغلب با چندین توضیح احتمالی روبه‌رو می‌شویم که متقابل نیستند. در نتیجه، ما دانش توصیفی زیادی در مورد اینکه چه کسی چه چیزی می دهد داریم، اما دانشمان در مورد اینکه چرا برخی افراد بیشتر از دیگران می کمک می‌کنند بسیار اندک است. ما از همکاران خود می‌خواهیم تا با آزمایش مکانیسم‌هایی که روابط ویژگی‌های جمعیت‌شناختی اجتماعی با بخشش را توضیح می‌دهند، وضعیت تحقیقات در مورد بشردوستی را پیش ببرند. گنجاندن اندازه‌گیری مکانیسم‌ها در تمرین‌های جدید جمع‌آوری داده‌ها، محققان آینده را قادر می‌سازد تا بهتر درک کنند که چرا برخی افراد بیشتر از دیگران کمک می‌کنند.