اطلس خیر ایران در این مصاحبه از سری مصاحبههای محیط خیرخواهی به گفتوگو با خانم دکتر نسیم یادگار پرداخته و دیدگاههای ایشان را درباره وضعیت خیرخواهی در ایران و چالشهای آن پرسیده است. در ادامه با ما همراه باشید تا متن مصاحبه با ایشان را همراه هم بخوانیم.
وضعیت محیط خیرخواهی در ایران را با توجه به عوامل حقوقی، قانونی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی چگونه میبینید و آن را چطور ارزیابی و توصیف میکنید؟
ابتدا وضعیت محیط خیر خواهی در مولفه حقوقی قانونی را بیان خواهم کرد. متاسفانه بخش مشارکت اجتماعی به عنوان یک بخش متمایز از بخش خصوصی و دولتی در قانون شناخته نشده است. طبق قانون اساسی سه بخش خصوصی و دولتی و تعاونی داریم.
تعاونی هم نامشخص است چون مولفههای بخش خصوصی را دارد و نوعی سازمان خصوصی به نظر میآید که گویی با بحث مالکیت مشارکتی فقط رنگ و بوی اجتماعی شدن را به زور به آن تحمیل کردیم؛ ولی همچنان همان منافع شخصی است که پیگیری میشود و نه ایده اجتماعی و غیر انتفاعی بودن که مولفه اساسی بخش اجتماعی است در وجوه سازمانی آن دیده نمیشود.
بنابراین تمامی سازمانهای خیریه و مردم نهاد و موسسات غیر انتفاعی، بنیادها و خانه ها و...که عناوین عرفی شکل غیر تجاری یا غیر انتفاعی هستند و بایست و شایسته است در بخش اجتماعی جایابی شوند، جایگاه حقوقی و قانونی مشخصی ندارند و به نظر در تضاد با قانون هستند.برای همین هر سازمان بالادستی هم تصمیم میگیرد؛ مجوز دهنده و ناظر باشد مثلا وزارت کشور، بهزیستی، نیروی انتظامی، وزارت ارشاد و... حکمرانی مشخصی در این حوزه شکل نگرفته است چون اساساً بخش مشخص قانونی نیست.
در ارتباط با نقش عوامل اقتصادی در فضای خیرخواهی باید بیان کنم که از منظر بعد اقتصادی محیط خیر خواهی با تنگناهایی مواجه است چون اعانات به دلیل کاهش اعتماد مردم به اثربخشی اعانه در حل مساله اجتماعی و کاهش توان مالی مردم به دلیل تورم افسار گسیخته کمتر شده است و از سوی دیگر رقابت بر سر اعانات؛ در نهایت اعانهدهندگان را به سمت سازمانهای بزرگ و شناختهشده و پرمنبعتر مانند محک، کهریزک و... میکشاند و سازمانهای جدید یا کوچک کمتر از منابع اعانه بهرهمند خواهند شد و به تبع توان کمتری برای ایجاد و ادامه خواهند داشت چرا که حیات بخش اجتماعی بستگی به منابع اجتماعی دارد.
برای مطالعه:
از سوی دیگر بودجههای دولتی برای بخش اجتماعی هم کاهش یافته و تقریبا بیشتر آنها به سازمانهای دولتی موجود در بخش اجتماعی که اصولاً سازمانهای اجتماعی حاکمیتی مانند کمیته امداد و بهزیستی و ... میرسند که مشخصاً سازمان بخش اجتماعی به معنی مردمی بودن و مدیریت مردمی نیستند.
بنابراین موسسات اجتماعی برای مواجه با تنگناهای مالی و اقتصادی به سمت کسب و کار رو میآورند و اصطلاحاً به درآمدزایی فکر میکنند و نتیجه آن میشود خارج شدن از اهداف و رسالت اجتماعی و اقتصادی شدن منابع مشاع اجتماعی. چراکه درآمدزایی منطق و عقلانیت اقتصادی میطلبد و اگر بخواهد در بستر خیریه انجام شود یقیناً توان و تمرکز خیریه را به سمت ماکزیمایز کردن سود باید ببرد و هم در اساس غلط است و هم در فرایند سازمان اجتماعی اولیه را به سمت اقتصادی شدن میبرد که نوعا انحراف محسوب میشود.
عامل بعدی شامل مولفه سیاسی است، در بعد سیاسی خیریه ها در نگاه سیاسی قالب رقیب دولت در نظر گرفته میشوند و این یعنی پروژه اجتماعی که باید به خیر عمومی بیاندیشد یا شکل نمیگیرد و خیریه پوششی اجتماعی برای کار سیاسی میشود یا اگر پروژه اجتماعی شکل بگیرد تحت فشار مضاعفی قرار میگیرد چون معیار و چارچوب تشخیص فعالیت حزبی از فعالیت اجتماعی نامشخص است همه اجتماعی ها با نگاه فعالیت سیاسی و حزبی در تنگنا و فشار قرار میگیرند و توان و تمرکز سازمان به جای حل مساله اجتماعی و رسیدن به رسالت اجتماعی صرف مدیریت ریسک اعتبار اجتماعی سازمان و موسسین میشود.
در ارتباط با مولفه فرهنگی و اجتماعی باید مطرح کنم که نگاه به فقر به عنوان یک مشکل مالی در بین خیریه ها یا در محیط خیرخواهی باعث شده خیریهها مساله را در سطح ریشهای آن که خشونت و ناتوانی جامعه تحت آسیب است، نبینند و به جای حل مساله اجتماعی به شکل ریشهای به سراغ هرزهنگاری فقر و جذب اعانه و بازتوزیع آن بین فقرا و به اصطلاح روشهای رابین هودی بروند.
مسلماً در رقابت برای جذب اعانه درصدد متاثر کردن بیشتر مخاطب با نمایش افراد فقیر در ظاهر اسفکناکتر و درنتیجه توجیه خود به عنوان سازمان موثرتر به خاطر درگیری با فقیرترین یا مستحقترینها بربیایند! این مساله اعانهدهندگان را راضی میکند که با پول دادن مساله را حل میکنند، موسسین خیریه ها را راضی میکند که با توزیع پول بین فقرا مساله حل میشود و مددجویان را هم راضی میکند که مسئله ما مسئله مالی است و با داشتن حل میشود.
در حالی که مسئله اجتماعی همچنان باقی است و فقرا اساساً مسئله خود را با احساس بدبختی، احساس ناتوانی، نادیده گرفتهشدن، نشنیده شدن، افسردگی، شرمندگی و... امثالهم توصیف میکنند و اینها با پول حل نمیشوند و باید خشونت جامعه علیه این گروه را با پروژه توانمندسازی برطرف کرد؛ ولی فرهنگ محیط خیرخواهی قالب همانطور که گفتم چنان هرزهنگاری فقر را دامن میزند که پروژههای جدیتر برای حل ریشهای مساله کمتر مورد اقبال اجتماعی قرار میگیرند حتی مددجویان هم کمتر در چنین پروژههایی درگیر میشوند چون محیط خیرخواهی القا کرده است که مسئله شما مالی است و با گرفتن پول حل میشود و نه با توانمندسازی همهجانبه و تلاش برای رفع خشونت.
چه عواملی را طی پنج سال گذشته بر فضای خیرخواهی در ایران موثرتر میدانید؟
در مورد پنج سال اخیر باید به طور خلاصه این موارد را مطرح کنم؛ ورود ایدهها و رویکردهای جدید کار خیر مثل توانمندسازی به جای اعانه دادن در قالب پروژههای نوین در بخش اجتماعی، کم شدن منابع مالی خیریه ها و کمکهای دولت، دسترسی گسترده به شبکههای مجازی و افزایش سرعت نشر اطلاعات و حساسیت بیشتر مردم نسبت به کنشگری اجتماعی و ارزیابی اثر اجتماعی، شکلگیری گروههای خیرین با رویکردهای جدید، حمایت از کسب و کار اجتماعی یا پروژههای اجتماعی با اثر بخشی اجتماعی بالاتر و کاهش مسائل اجتماعی از اتفاقات مربوط به پنج سال اخیر در فضای خیرخواهی ایران بوده است.
فضای خیرخواهی ایران را طی پنج سال آینده چطور توصیف میکنید و چه تغییراتی را برای آن متصور میشوید؟
از نظر من با توجه به پاسخ سوال اول در مورد وضعیت موجودو از سویی عوامل موثر بر فضای خیرخواهی، فضای خیریهها احتمالا در ۵ سال آینده به سمت و سوی امیدوارکنندهای پیش نخواهد رفت. یعنی در یک فضای مبهم قانونی، با تقاضای اجتماعی بیشتر و کاهش اعانات خیریههایی که عموماً هرزهنگاری فقر را بلد هستند و فرهنگ سازمانی و استراتژیشان شده است که تصمیم میگیرند به سمت درآمدزایی از منابع خیریه بروند.
حالت اول
با توجه به درک بنده از خیریههای موجود بیشتر محتمل است؛ منابع تحت مالکیت خیریه را اجاره میدهند و یا در فرآیند سفتهبازی وارد میشوند تا ارزش داراییهای خود را حفظ کرده یا بالا ببرند! و منابع درآمدی جدید را دوباره به فقرا پرداخت میکنند یا مجدداً صرف خرید ملک بیشتر یا سفتهبازی بیشتر میکنند و در این فرآیند خیریه به بنگاه معاملات ملکی شبیه میشود.
حالت دوم
احتمالاً درصد بالایی از خیریهها با مددجویان جزو جمعیت فعال (مانند زنان، جوانان و..) را شامل میشود؛ تصمیم میگیرند با هدف توانمندسازی گروههای هدف خود آنها را درگیر در پروژههای اشتغال زایی کنند (با شعار ماهیگیری به جای ماهی دادن) ولی چون بنیاد نظری درستی برای این کار ندارند و اکثریت فاقد تخصص بین رشتهای، به کاریکارتورهای بخش خصوصی تبدیل میشوند.
چون نقطه عزیمتشان از کارآفرینی به عنوان راه حل است نه کار اجتماعی با ابزار کسب و کار و اشتغال بنابراین احتمال زیاد از رسالت اجتماعی منحرف شده و به سمت اقتصادی شدن پیش می روند و مددجویان نیروی کار ارزان و تحت استثمار آنها شده و خیریهها کشتی نجات با رویکرد توانمندسازی خواهند شد که هم از مددجو کار بیکیفیت و با حقوق کم میگیرند و هم از جامعه رانت میگیرند که خودشان بقا داشته باشند و تصویر مثبت خیریه را هم حفظ کنند.
حالت سوم
حرکت خیریههای موجود به سمت کارآفرینی اجتماعی است؛ با توجه به فقدان نظری در حوزه کارآفرینی اجتماعی این حالت کمتر محتمل است ولی غیر ممکن هم نیست که خیریههایی با ظرفیت دانشی بالا در تیم مدیریتی و البته تیمهای اجرایی جوانتر و تخصصهای متنوع بتوانند به سمت الگوهای کارآفرینی اجتماعی بروند و مدلهای حل مساله اجتماعی توسعه بدهند که کارآفرینی در آن ابزار است نه هدف و در توسعه مدل از مسئله توانمندسازی مددجو شروع شود و به خیر عمومی در قالب محصول یا خدمت پروژه فکر شود، پروژههایی تعریف شود که هم در هدف، هم در فرآیند و هم در خروجیشان اجتماعی باشند و نه اقتصادی.
حالت چهارم
کارآفرینی اجتماعی نوظهور است؛ بدین معنا که ایجاد کسب و کارهای اجتماعی جدید توسط تیمهای نوظهور کنشگر اجتماعی با توجه به سنتی بودن هیئت مدیرههای خیریههای موجود احتمال میرود کارآفرینی اجتماعی درون سازمانهای خیریه موجود با چالش مواجه شود ولی کنشگران جوانتر و دارای تخصص و دارای تجربه در خیریه های موجود، موسسات جدید و احتمالاً با عناوینی غیر از خیریه مانند موسسه غیرانتفاعی برای کارآفرینی اجتماعی نوظهور ایجاد کنند.
بیشتر بخوانید:
اگر بخواهید به عنوان یک سیاستگذار پیشنهاداتی را برای بهبود فضای خیرخواهی در ایران ارائه دهید، آن پیشنهادات چه خواهند بود؟
اگر بخواهم از دید یک سیاستگذار با توجه به چالشهایی که مطرح شد، پیشنهاداتی را بدهم؛ این پیشنهادات من شامل توسعه دانشی در حوزه کارآفرینی اجتماعی و مدیربت سازمانهای غیرانتفاعی(دانشگاه ها و ...)، ایجاد نهادهای مالی پشتیبان کارآفرینی اجتماعی (کسب و کارهای اجتماعی)، بازبینی قانونی برای تدوین قوانین راهگشای و تسهیل کنشگری اجتماعی در تمامی شکلهای آن و ایجاد نهادهای مستقل ارزیابی اثربخشی اجتماعی و امتیازدهی به هر گونه پروژه اجتماعی جاری خواهند بود.
ارسال نظر