این مقاله بر «جریان سازی» مؤسسات خیریه در مدارس متمرکز است. در مورد نفوذ ارزشهای تجاری و تجارت در آموزش نگرانیهای فزایندهای وجود داشته است؛ اما به روشهایی که در آن مدارس برای موسسات جذب سرمایه کند، توجه نسبتاً کمی شده است. این مقاله با تکیه بر دادههای نظرسنجی از مطالعه چندگروهی WISERDEducation (WMCS)، روابط جوانان با مؤسسات خیریه را تشریح میکند.
دادهها نشان میدهد که مشارکت جوانان با مؤسسات خیریه که مدارس نقش مهمی در آن دارند، بسیار زیاد است. احتمالاً جنبههای مثبت زیادی در این مشارکت وجود دارد؛ زیرا حس مسئولیت جمعی جوانان را تقویت و منعکس میکند. با این حال، یک سری مسائل وجود دارد که این سطح بالای مشارکت، رویکردهای دیگر برای ارتقای خیر اجتماعی را به حاشیه میبرد و نفوذ ارزشهای تجاری و کسبوکار را در مدرسه افزایش میدهد.
در این مقاله مشخص می شود که جریان اصلی مؤسسات خیریه در مدارس لزوماً یک "خیر" بدیهی نیست و این پدیدۀ مورد پژوهش، سزاوار توجه انتقادی بیشتری در داخل و خارج از مدارس است.
اهمیت جریان سازی خیریه در مدارس
در طول سه دهه گذشته، نگرانی فزایندهای در مورد نفوذ ارزشهای تجاری و خود کسب و کار در آموزش به ویژه در انگلستان، ایالات متحده آمریکا، استرالیا و... وجود داشته است.
این موارد شامل نگرانی در مورد معرفی فرهنگ کارآفرینی، حمایت خصوصی مدارس، فعالیت تجاری در مدارس و پیامدهای اشکال جدید سرمایهگذاری خیرخواهانه در آموزش است. با این حال، به روشهایی که در آن مدارس به طور فزایندهای درگیر تجارت جذب سرمایه برای خیریهها هستند، توجه نسبتاً کمی شده است.
موسسات خیریه و مدارس در بریتانیا
در بریتانیا، تحقیقات کمی در مورد رابطه بین مؤسسات خیریه و مدارس وجود دارد؛ اما توسط سازمانهای خیریه انجام میشود. به عنوان مثال، New Philanthropy Capital مروری از روشهای جدید منتشر کرده است؛ راههایی که از طریق آن مؤسسات خیریه میتوانند به کاهش نابرابریهای آموزشی کمک کنند.
اینجا، نظام مدرسه هدف خیریه است. بنیاد کمکهای خیریه (CAF) یک نظرسنجی از 1000 کودک مدرسهای انجام داده است تا نگرش آنها را نسبت به خیریهها بسنجد و برای افزایش تعامل مدرسه با مؤسسات خیریه راههایی بیابد. با این حال، نظرسنجی آنها مانند سایر تحقیقات مرتبط با کمکهای خیریه، بر انگیزههای فردی انفاق تمرکز دارد.
هنوز تحقیقات نسبتاً کمی در مورد نقشی که مؤسسات ایفا میکنند وجود دارد و تقریباً هیچ تحقیقی در مورد نقش مدارس به طور خاص وجود ندارد.
حتی مرکز هدایای خیریه و خیرخواهانه تحت حمایت ESRC (http://www.cgap.org.uk/)، که دارای یک رشته اختصاصی با تمرکز بر "مؤسسات انفاق و خیرخواهی" است، به نظر نمیرسد مدارس را در نظر بگیرد.
چرا باید به امر خیر در مدارس توجه بیشتری شود؟
ما فکر میکنیم که باید به رابطه بین مدارس، جوانان و تعامل آنها با خیریه توجه جدیتر شود. همانطور که گزارش CAF (2013، ص 29) استدلال میکند، "مدارس نقشی حیاتی در شکل دادن به رابطه جوانان با مؤسسات خیریه ایفا میکنند".
علاوه بر این، یک بررسی از 1500 مدرسه از سراسر بریتانیا (JEM، 2013) نشان میدهد که مدارس، مقدار قابل توجهی از زمان و منابع را برای جذب سرمایه خیریه سرمایهگذاری میکنند. نظرسنجی JEM، مانند نظرسنجی CAF، برای یافتن راههایی طراحی شده است که مدارس میتوانند در جذب سرمایه خیریه فعالتر باشند. هیچ انعکاسی در مورد اینکه آیا این امر خوب است یا خیر وجود ندارد.
البته، میتوان اینگونه نوشت: تعجبآور نیست که از فعالیت خیریهها در مدارس تحلیل انتقادی کمی وجود دارد، زیرا به وضوح بسیار ارزشمند است. علاوه بر پول جمعآوری شده، مطمئناً شرکت دادن جوانان در کمک به دیگران بخش مهمی از آموزش شهروندی و ایجاد احساس مسئولیت اجتماعی است؛ ما نمیخواهیم استدلال کنیم که برای ذینفعان مؤسسات خیریه، خیریهها، مدارس و خود جوانان مزیتی به همراه ندارد؛ اما فکر میکنیم مسائلی در مورد میزان این مشارکت وجود دارد که حداقل قابل بحث است و این بحثها به مکانیابی افزایش یافته (و در حال افزایش) تعامل مدارس با مؤسسات خیریه در زمینه اجتماعی و سیاسی گستردهتر نیاز دارد.
Pupavac (2010) استدلال میکند که جریان اصلی مؤسسات خیریه در بریتانیا یک پدیده متمایز بریتانیایی است که ریشههای آن عمیقاً در سنت دیرباز نوع خاصی از خیرخواهی نهفته است. او استدلال میکند این امر در ادغام عمده "فضیلت" کار خیریه در مدرسه و تأسیس از طریق برنامه درسی مدرسه و برنامههای بیبیسی مشهود است. او استدلال میکند:
برجستگی آن در زندگی عمومی در دورههای مختلف بهجای گسترش مستقیم آنها، با کاهش نگرانیهای اجتماعی و سیاستهای مترقی همزمان شده است. خصلت محافظهکار کنونی آن، علیرغم تصور رادیکال خود، تحت تأثیر زوال سیاست مترقی و قطع ارتباط با یک پایه اجتماعی عمومی است.
2. رویکردهای جدید بریتانیا درباره جوانان و خیریهها
در سیاستهای اخیر حزب محافظه کار بریتانیا، ارتباط بین افزایش نقش خیریه و انقباض سیاستهای مترقی به وضوح مشهود است.
در سال 2010، دیوید کامرون، نخستوزیر وقت، «جامعه بزرگ» را راهاندازی کرد - ابتکاری که برای پرورش «فرهنگ جدید داوطلبگرایی، خیرخواهی و اقدام اجتماعی» طراحی شده بود. به نظر میرسید که توسعه "جامعه بزرگ" در دولت نیست، بلکه «به تصمیمهای روزانه میلیونها نفر بستگی دارد - به این که وقت، تلاش و حتی پول خود را برای اهداف اطراف خود بگذارند». در حالی که انجمنهای داوطلبانه مختلف، به رسمیت شناختن مشارکت خود را جشن گرفتند، مفسران دیگر استدلال کردند که این ابتکار چیزی بیش از تلاشی ایدئولوژیک برای کاهش رفاه عمومی در فضای «ریاضت اقتصادی» است.
استدلالهای مشابهی را میتوان در ارتباط با دیدگاه نخستوزیر محافظهکار کنونی از «جامعه مشترک» بیان کرد که اصلاً بی شباهت به دیدگاه خود او نیست. در سال 2017، ترزا می در سخنرانی خود در کمیسیون خیریه، اهمیت جنبش بزرگ خیریهها و شرکتهای اجتماعی را در کمک به رویارویی با برخی از بزرگترین چالشهای اجتماعی زمان ما تأیید کرد.
باز هم ظهور «جامعه مشترک» با تأکید مداوم بر کاهش هزینههای عمومی در رفاه مطابقت دارد. در حالی که بعید است که این نوع توصیههای سیاسی تأثیر مستقیمی بر فعالیتها و انگیزههای مدارس و دانشآموزان آنها داشته باشد، اما نشان دهنده اهمیت روزافزونی است که به مؤسسات خیریه و مؤسسات اجتماعی برای رسیدگی به مسائل اجتماعی پایدار داده میشود و این احتمال وجود دارد که افزایش نقش خیریهها، در مدرسه رخنه کند. در این مقاله، قبل از اینکه برخی از پیامدهای این مشارکت را مورد بحث قرار دهیم، ظهور مؤسسات خیریه در سالهای اخیر را از طریق بررسی روابط و تعامل جوانان با مؤسسات خیریه در نظر میگیریم.
مشارکت کودکان و نوجوانان با مؤسسات خیریه
در سال 2013، ما از پاسخ دهندگان خود خواستیم تا تصور کنند که اگر کسی امروز 1 میلیون پوند به آنها بدهد، چه کاری انجام میدهند. با توجه به نگرانیهایی که در مورد تجاریسازی دوران کودکی وجود داشت، پاسخهای آنها سطوح بالایی از خیرخواهی را نشان داد. نیمی گفتند که مبلغ قابل توجهی را تقدیم دیگران خواهند کرد، و یک چهارم هم گفتند تمام 1 میلیون پوند را تقدیم خواهند کرد.
حتی کسانی که قصد داشتند پول خود را پسانداز کنند، اغلب قصد داشتند این کار را انجام دهند تا در مرحله بعد آن را پس دهند. در حالی که بسیاری قصد داشتند به خانواده و دوستان خود کمک کنند، اکثریت گفتند که پول خود را به خیریه خواهند داد. پاسخهای آنها اغلب بهصورت کلی بیان میشود و نشاندهنده این اعتقاد است که دادن پول به خیریه، جهان را به «مکان بهتری» تبدیل میکند.
برای مطالعه :
مثال هایی برای اهداف کودکان در کمک به خیریهها
برخی از اهداف کمک کودکان به امور خیریه در ادامه بررسی می شود.
- همه آن را به خیریه بدهید، برای هر کسی بسیار بهتر است. علاوه بر این من آن را در چه چیزی خرج کنم؟
- بیشتر آن را به خیریه بدهید زیرا پول واقعاً شما را خوشحال نمیکند.
- پروژهای برای تغییر جهان به سمت بهتر شدن ایجاد کنید.
- پول زیادی برای افراد کم اقبال و یا خیریههای دیگر مانند سرطان بدهید.
- من آن را به خیریه میدهم و از هیچ کدام برای نیازهای شخصی خود استفاده نمیکنم.
با این حال، اکثر پاسخ دهندگان، دلایل خاصی را شناسایی کردند. در حالی که اینها بیشتر هدف هستند تا عمل، پاسخهای آنها آشکار کننده است؛ زیرا میتوان آنهایی را نشان داد که مایلاند چیزی را در جهان "درست" ببینند. مؤسسات خیریه پزشکی، و به ویژه مؤسسات خیریه تحقیقات پزشکی (و به ویژه تحقیقات سرطان)، بر این لیست غالب هستند.
- برای کمک به سرطان پول بدهید؛
- نیمی را به ماری کوری و نیمی را به Save The Children اهدا کنید.
- من بیشتر آن را به خیریههایی مانند تحقیقات سرطان BHF میدهم
- آن را به مرکز سرطان سینه اهدا کنید؛
- برای دارو به بیمارستان بدهید.
مؤسسات خیریهای هستند که به کودکان در کشور یا در سطح بینالمللی کمک میکنند. به عنوان مثال:
- آن را به خیریه بدهید و بروید و به بچههای نیازمند یا افراد دیگری که نیاز دارند بدهید.
- به کودکانی که کمتر از ما خوش شانس هستند کمک کنید
- کمک به بچههای کوچک فقیر
- به کودکان در آفریقا کمک کنید
مؤسسات خیریه برای کودکان از نزدیک توسط مؤسسات خیریه برای کمک به حیوانات دنبال میشوند، به عنوان مثال:
- نجات همه اسبها از زندگی بد
- نجات اسبها و حیوانات در کشورهای خارجی
- به عنوان مثال من آن را بین چندین مؤسسه خیریه حقوق حیوانات تقسیم میکنم.
بدیهی است که وسعت این سلسله مراتب نیاز درک شده، در پاسخ به یک سؤال بسته مشخصتر است تا اینکه از آنها خواسته میشود تعیین کنند که کجا 10 پوند اهدا میکنند.
خیریهای که به درمان بیماریها کمک میکند تقریباً سه برابر بیشتر از نوع دوم خیریهی - که «به کودکان کمک میکند» در فهرست کمکهای مالی دریافت میکند. اگر بخواهید 10 پوند به یک مؤسسه خیریه اهدا کنید، آن را به کدام یک از مؤسسات خیریه میدهید؟
از پاسخهای این گروهها روشن است که ایمان زیادی به توانایی سازمانهای خیریه برای ایجاد تغییر وجود دارد. این سرمایهگذاری در مؤسسات خیریه در مقیاس فعالیتهای خیریهای که انجام میدهند نیز مشهود است.
اکثریت قریب به اتفاق افراد نه تنها در اهدای پول و کالا به امور خیریه، بلکه در جمعآوری کمکهای مالی برای مؤسسات خیریه مشارکت فعال داشتهاند. تقریباً 95٪ در 12 ماه گذشته و نزدیک به یک چهارم (24٪) در ماه گذشته درگیر جمعآوری کمک بودند.
نقش مدارس در آگاهی دانش آموزان و خیریه
با توجه به اهمیتی که جوانان برای خیریهها به عنوان وسیلهای برای بهتر کردن جهان قائل هستند و در شکل دادن به نیازهای آنها بیشتر و کدام علل "ارزشمندترین" هستند، تقریباً به طور قطع مدرسه نقش مهمی ایفا میکند.
نظرسنجی بنیاد کمکهای خیریه (CAF، 2013) گزارش داد که پس از تلویزیون، جوانان به احتمال زیاد از طریق مدارس خود از خیریهها مطلع میشدند. علاوه بر این، نظرسنجی JEM (2013) گزارش داد که به طور میانگین مدرسه متوسطه نزدیک به 7000 پوند به امور خیریه در سالهای 2012-2013 کمک کرده است. در واقع، کمی بیش از نیمی (51%) از مدارس متوسطه در نظرسنجی خود دارای یک هماهنگ کننده خیریه در سطح مدرسه بودند.
ما از پاسخ دهندگان مسنتر خود خواستیم که آخرین خیریهای را نام ببرند که مدرسه متوسطه آنها حمایت کرده است. کمتر از ۲ درصد گفتند که فکر نمیکنند مدرسهشان از یک خیریه حمایت میکند و کمی بیش از نیمی (۵۲ درصد) نمیدانند آخرین خیریهای که مدرسه آنها حمایت کرده است کدام بوده است - شاید دلیل این امر نشان دهنده مقیاس و دامنه درگیری باشد.
46 درصد باقیمانده، در مجموع 37 مؤسسه خیریه مختلف را شناسایی کردند. مواردی که بیشترین اشاره را دارند و بیش از پنج بار در نظرسنجی ذکر شدهاند. شش مورد از این موارد (کودکان نیازمند، تحقیقات سرطان، امداد ورزشی، CAFOD، مک میلان، و آسایشگاههای کودکان) نیز در «ده مؤسسه خیریه برتر» ظاهر میشوند که معمولاً مدارس بریتانیا به احتمال زیاد در آینده از آنها حمایت میکنند. این مؤسسات خیریه آشکارا روابط قوی با مدارس دارند.
برخی از مؤسسات خیریه تنها توسط یکسری مدارس حمایت میشوند ... به عنوان مثال، ذکر CAFOD فقط از دانشآموزان مدرسه کاتولیک ما آمده است.
خیریه دیگری که به نظر میرسد تنها توسط یک مدرسه در نمونه ما پشتیبانی میشود Micro-Tyco است که نمونه جالبی از "مسئولیت اجتماعی شرکتی" (CSR) و شواهدی از رابطه نزدیک بین خیریه و تجارت ارائه میدهد که بعداً به آن میپردازیم. با این حال، در بیشتر موارد، خیریههای بزرگ در تمام مدارس حمایت میشدند؛ و به ویژه آنهایی که حول یک سری رویدادهای رسانهای خاص، مانند کودکان نیازمند و امداد ورزشی متمرکز شده بودند. اهمیت این رویدادهای خیریه تلویزیونی بزرگ در این واقعیت مشهود است که 97 درصد از پاسخ دهندگان ما گفتند که در سال گذشته یک برنامه خیریه تلویزیونی را تماشا کردهاند.
آنچه از فهرست کلی مشخص است این است که تعداد کمی از مؤسسات خیریه ذکر شده در حال رفع نیازهای محلی هستند. فقط PATCH را میتوان به عنوان یک مؤسسه خیریه «محلی» توصیف کرد. این موضوع موضوعات جالبی را در مورد تمرکز مسئولیت مدنی ایجاد میکند که جذب سرمایه برای این مؤسسات خیریه به تقویت آن کمک میکند و بهویژه، اینکه آیا تمرکز بر خیریههای ملی و بینالمللی «بزرگ» توجه را از نیازهای جامعه محلی و محلهها دور میکند.
مشارکت خیریه به عنوان "شهروندی فعال"
چه به دلایل محلی و چه به دلایل ملی یا بینالمللی، میتوان استدلال کرد که شرکت در فعالیتهای خیریه - از طریق جمعآوری کمک مالی یا روشهای دیگر - برای احساس شهروندی کودکان و نوجوانان مهم است؛ چه از نظر مشارکت فردی آنها، یا از نظر مشارکت در فعالیتهای جمعی در داخل مدرسه، و چه از نظر ایجاد احساس مسئولیت اجتماعی گستردهتر. همانطور که گونزالس (2014) استدلال میکند، برجستگی خیریه در توانایی ایجاد حس اجتماعی از طریق اقدامات خیرخواهانه ... و ایجاد احساس مشارکت مدنی یا وظیفه در بین کسانی است که انفاق میکنند.
از نظر فعالیتهای جمعی در مدرسه، تقریباً همه مؤسسات خیریه شناسایی شدهی بالا، منابع اختصاصی برای معلمان دارند تا به آنها در سازماندهی رویدادهای جذب سرمایه کمک کنند.
به عنوان مثال، Children in Need، مؤسسه خیریه مورد حمایت مدرسه که اغلب ذکر شده است، طیف وسیعی از مواد را برای فعالیتهای مدرسه فراهم میکند؛ مانند غرفههای کیک، پروژههای هنری، و دیسکوها.
نظرسنجی JEM (2013) نشان میدهد که این رویدادها یکی از رایجترین انواع رویدادهای جذب سرمایه هستند؛ روزهای «غیر یکنواخت» (84٪) در صدر فهرست قرار دارند، و پس از آن رویدادهای نوع «پخت فروش» (64٪) و «fundays» قرار دارند. ' (30%).
این نظرسنجی همچنین نشان میدهد که تنها اقلیتی (18٪) از رویدادهای جذب سرمایه مدرسه میتوانند آموزشی تلقی شوند. حتی اگر این فعالیتها فواید آموزشی محدودی داشته باشند، میتوان ادعا کرد که از «مطبوعات» آکادمیک مدرسه رها میشود و حس هدف مشترک را ایجاد میکند. معلمان گزارش میدهند که مشارکت دادن دانشآموزان در این نوع فعالیتها بسیار سودمند است؛ نه تنها از نظر بودجه جمعآوری شده بلکه از نظر عزت نفس دانشآموز و اخلاق مدرسه.
نتایج جریان سازی خیریهها بر مهارت دانش آموزان
جریان اصلی مؤسسات خیریه و فعالیتهای خیریه در مدارس احتمالاً در نتیجه اقدامات برای رسمی کردن کار داوطلبانه و جذب سرمایه در برنامههای آموزش شهروندی افزایش مییابد. از سال 2017، "گواهی چالش مهارت" در ولز به عنوان یک جزء ارزیابی شده از مدرک لیسانس ولز در مرحله کلیدی 4 معرفی میشود. این امر مستلزم آن است که دانشآموزان در این نوع فعالیتها شرکت کنند. به عنوان مثال، مؤلفه رفاه اجتماعی چالش جامعه تصریح میکند که دانشآموزان باید 10 ساعت را برای فعالیتهای تبلیغاتی برای یک مؤسسه خیریه منتخب، همراه با «جمعآوری سرمایه فعال» یا «حمایت فعال» صرف کنند.
برخی از فعالیتهای خیریه بین جوانان و دانشآموزان
مؤلفه ارتقای محله چالش جامعه از دانشآموزان میخواهد تا منطقه محلی خود را از طریق انجام 10 ساعت کار «داوطلبانه»، از جمله پاک کردن زباله، بریدن چمن، رنگآمیزی دیوارها، و تمیز کردن مسیرهای پیادهروی بهبود بخشند.
به منظور حمایت از معلمان در این فعالیتها، WJEC (کمیته آموزشی مشترک ولز) منابع را تأمین میکند؛ بسیاری از آنها توسط خود مؤسسات خیریه توسعه یافتهاند. برای مثال، Macmillan Cancer Support از دانشآموزان دعوت میکند تا برای افزایش آگاهی از کار خیریه و سازماندهی فعالیتهای جذب سرمایه، مانند راهاندازی غرفه در نمایشگاه کریسمس، برنامهریزی کنند.
در حالی که برنامههای آموزش شهروندی در سیستم آموزشی انگلیسی کمتر رسمی به نظر میرسد، هنوز تاکید زیادی بر کار داوطلبانه و مشارکت اجتماعی وجود دارد. برنامه درسی ملی انگلیسی مستلزم آن است که دانشآموزان در مورد نقشهایی که توسط مؤسسات عمومی و گروههای داوطلبانه در جامعه ایفا میکنند و «راههای مختلفی که یک شهروند میتواند به بهبود جامعه خود کمک کند، آموزش داده شود تا فرصت مشارکت فعال در کارهای داوطلبانه جامعه گنجانده شود. منابع حمایتی برای معلمان نیز بر اهمیت مؤسسات خیریه تاکید دارد.
برنامه بنیاد شهروندی "ملت بخشش" به دانشآموزان این فرصت را میدهد تا در مورد نقش خیریه در جامعه بیاموزند و ارتباط خود را با اهداف انتخابی تقویت کنند. آنها مجموعهای از خلاصههای درسی را منتشر میکنند که برای کمک به دانشآموزان برای درک اهمیت مؤسسات خیریه طراحی شدهاند، از جمله یکی در مورد «خیر کاران معروف» و دیگری در مورد ملکه: زندگی بخشیدن».
تاثیر بخشش بر روی انفاق کننده و انفاق شونده
ما میدانیم که جامعهشناسان اغلب تمایل دارند که روی «سمت تاریک» بخشش تمرکز کنند. هم از نظر انگیزههای انفاق کننده و هم از نظر تأثیر بر انفاق گیرنده. با تکیه بر روایتهای انسانشناختی ماوس (1954) در مورد هدیه دادن بهعنوان شکلی از ایجاد تعهد و متقابل، جامعهشناسان تمایل دارند که نوعدوستی را با شک و تردید ببینند و به دنبال اهداف پنهانی باشند.
تفسیر اعمال بخشش به عنوان نمایش امتیاز (مثلاً Nieuwenhuys، 2006) یا نوعی سخاوت اجباری. با این استدلال که ما نیاز به بررسی انتقادی در مقیاس جمعآوری کمکهای خیریه در مدارس داریم.
در اینجا قصد ما این نیست که در مورد نیات پاسخ دهندگان جوان خود و مدارس آنها تردید ایجاد کنیم. این بر ایجاد برخی از عواقب ناخواستهتر جریان خیریه در مدارس ارجحیت دارد. به ویژه، به میزانی که جریان اصلی مؤسسات خیریه ممکن است جایگزین رویکردهای دیگر رسیدگی به نیازها شود ما میخواهیم فضیلت آشکار همه جنبههای خیریه و پتانسیل نفوذ تجاری از طریق مشارکتهای تجاری خیریه را زیر سؤال ببریم.
بیشتر بخوانید :
فضیلت خیریهها چیست؟ و چقدر به واقعیت نزدیک است؟
تعدادی نظرات انتقادی در مورد روشهایی وجود دارد که از طریق آن مؤسسات خیریه در دهههای اخیر توسعه یافتهاند؛ این موضوع به گسترش و حرفهای شدن آنها، تأثیر نسبی (فقدان) آنها و ماهیت مشکوک اخلاقی برخی از اقدامات آنها مربوط میشود. در اینجا مجال بررسی این انتقادات وجود ندارد، اما شایان ذکر است که برخی از مسائل، مربوط به خیریههایی است که مدارس ما و دانشآموزان از آنها حمایت میکنند.
نظرات منفی در مورد خیریهها
در شرایط گسترش و حرفهای سازی مؤسسات خیریه، در مورد راههایی که بزرگترین و «موفقترین» مؤسسات خیریه در حیطه بازاریابی و جذب سرمایه، شرکتی شدهاند نگرانیهای فزایندهای وجود دارد.
- به عنوان مثال، مور (2008)، در تحقیق خود در مورد آنچه او «فرهنگ روبان» مینامد، به «کالایی سازی شفقت» اشاره میکند. بهویژه در پرتو کمپینهای «تهاجمی» جذب سرمایه، پوشش رسانهای منفی از مؤسسات خیریه «بزرگ» صورت گرفته است.
- برای مثال روتلج (2015) ادعا میکند که: خیریهها یک نوع تجارت بزرگ هستند و از افراط و تفریط در تجارتهای بزرگ الگوبرداری میکنند. آنها به رؤسای پردرآمد، قهرمانان افراد مشهور، حمایت سلطنتی، دفاتر شیک، کارکنان بزرگ و مغازهها در هر خیابان میبالند. آنها میلیونها دلار را صرف تبلیغات تلویزیونی هیجانانگیز میکنند تا پول به دست آورند.
- در همین راستا، اما با موضوعی متفاوت، سؤالاتی نیز در مورد میزان تمایز برخی مؤسسات خیریه از فعالیتهای دولتی مطرح شده است. همانطور که کید (2002) اشاره میکند، بسیاری از مؤسسات خیریه نه تنها توسط کارکنان حقوقبگیر اداره میشوند، بلکه اغلب تا حد زیادی به درآمد دولت وابسته هستند.
خیریههای پزشکی و نکات منفی آنها
باز هم ادعاهایی وجود دارد که خیریهها از نظر کار کردن لزوماً تفاوت چندانی با هم ندارند - و مطمئناً درد و رنج را به حدی کاهش نمیدهد که برخی از ادعاهای آنها و پاسخهای جوانان ما نشان میدهد. این امر به ویژه در مورد مؤسسات خیریه تحقیقات پزشکی، مانند تحقیقات سرطان که به شدت در اولویتهای جوانان ما قرار دارد، صدق میکند.
منتقدان به مبالغ هنگفتی اشاره میکنند که برای تحقیقات پزشکی اهدا و هزینه میشود و رشد نسبتاً کمی دارند. به عنوان مثال، اسمیت (2016)، استدلال کرده است که پولی که برای یافتن "درمان" سرطان خرج میشود، بی معنی است و بهتر است این پول در جای دیگری خرج شود.
در واقع، رایان (1997) استدلال کرده است که این پول به دور از استفاده برای یافتن راهحلی جهت درمان سرطان، فقط برای اهدافی که به خود محققان نفع میرساند، استفاده میشود. او استدلال میکند: این پولی است که «برای حفظ صنعتی استفاده میشود که توسط بسیاری از دانشمندان برجسته به عنوان یک شکست موجه و توسط دیگران به عنوان یک تقلب کامل تلقی شده است».
علاوه بر این انتقاداتی که تا حدودی بحثبرانگیز است، سؤالاتی در مورد جنبههای اخلاقی تحقیقات پزشکی، به ویژه در رابطه با آزمایش بر روی حیوانات و استفاده از سلولهای بنیادی جنینی انسان وجود دارد.
ما اظهار نمیکنیم که این اقدامات غیراخلاقی است، بلکه امیدواریم این نوع مسائل در مدارس در حیطه تصمیمگیری برای حمایت از مؤسسات خیریه مورد بحث قرار گیرد. اگر این اتفاق نیفتد، ممکن است بین ارزشهای فردی جوانان و مؤسسات خیریهای که مدارس حمایت میکنند، ناهماهنگی وجود داشته باشد.
برای مثال، یک تنش بالقوه بین دیدگاه پاسخ دهندگان ما در مورد وجه اخلاقی استفاده از حیوانات برای تحقیقات پزشکی و حمایت مدارس آنها از مؤسسات خیریه تحقیقات پزشکی وجود دارد.
در پاسخ به یک سری سؤالات در مورد حقوق حیوانات، تنها 6 درصد با این جمله موافق بودند که استفاده از حیوانات برای تحقیقات پزشکی قابل قبول است. این تا حدودی با شناسایی مؤسسات خیریه تحقیقات پزشکی که تقریباً همه آنها تحقیقات تجربی روی حیوانات را به عنوان دریافتکننده ترجیحی کمکهای مالی تأمین میکنند، در تضاد است.
البته ممکن است معلمان این نوع مسائل و معضلات را با دانشآموزان خود در میان بگذارند. با این حال، اگر آنها این کار را انجام دهند، احتمالاً در نتیجه ابتکار شخصی خودشان است نه هر راهنمایی یا توصیه صریحتر. مطمئناً ما در هیچ یک از دستورالعملها و منابع آموزش شهروندی که بررسی کردهایم، چنین تشویقی برای بحث در مورد این نوع موضوعات پیدا نکردهایم. این واقعیت که بسیاری از منابع توسط خود مؤسسات خیریه تولید میشود، مطمئناً احتمال مطرح شدن این موضوعات را کمتر میکند.
جابهجایی رویکردهای جایگزین برای رفع نیاز
بیش از سه چهارم (76٪) از پاسخ دهندگان با این جمله موافق بودند که "مؤسسات خیریه نقش مهمی در کشور ما ایفا میکنند" - باز هم در مورد همان نسبت گزارش شده توسط بنیاد کمکهای خیریه (CAF، 2013). با این حال، ابهام قابل توجهی میان پاسخ دهندگان ما در مورد اینکه آیا باید چنین باشد وجود داشت. به عنوان مثال، در رابطه با این جمله که «ما نباید به خیریه نیاز داشته باشیم، زیرا دولت باید به مردم کمک کند»، پاسخ دهندگان ما اختلافنظر داشتند. در واقع، پاسخ مودال این بود که خیریه نباید ضروری باشد.
بحث پایداری در مورد برتری نسبی خیریه نسبت به مداخله دولت برای تأمین نیازهای نیازمندان وجود دارد. بسیاری از مشکلاتی که توسط مؤسسات خیریه تحت حمایت پاسخ دهندگان ما - فقر کودکان، بی خانمانی، رفاه حیوانات - حل میشود، شاید به نحو مناسبتری از طریق راهحلهای سیاسی و ساختاری مورد توجه قرار گیرد و حتی در مورد «فاجعههای طبیعی»، برخی ممکن است استدلال کنند که نابرابریهای جهانی به سطوح بالای آسیبپذیری که توسط کشورهای در حال توسعه تجربه میشود، کمک کرده است.
راهحل های ارائه شده
با ادامه ارائه راهحلهای "چسب زخمی" برای نیازهای مزمن اجتماعی، مؤسسات خیریه ممکن است شرایطی که مشکل را ایجاد میکند، حفظ کنند و از تغییرات اساسیتر مورد نیاز جلوگیری کنند. در حالی که انفاق ممکن است این حس را برای فرد انفاق کننده ایجاد کند که اوضاع ممکن است بهتر شود، ممکن است اینطور نباشد. در واقع، برخی استدلال کردهاند که خیریه در واقع اوضاع را بدتر میکند.
کلمنت آتلی نزدیک به 100 سال پیش به محدودیتهای رویکردهای خیرخواهانه اشاره کرد و گفت: خیریه یک چیز خاکستری سرد و بی عشق است. اگر یک مرد ثروتمند میخواهد به فقرا کمک کند، باید مالیات خود را با خوشحالی بپردازد، نه اینکه از روی هوس پول خرج کند.
مشارکت در فعالیتهای خیریه ممکن است از نظر ایجاد ارتباط گستردهتر با جوامع خارجی مهم باشد. انفاق به مؤسسات خیریه، مانند اهدای خون، نوعی از آنچه تیتموس (1973، ص 240) از آن به عنوان تمرینی برای ترویج روابط "غریبه" یاد میکند است - فرایندها، نهادها و ساختارهایی که شدت و گستردگی کمکرسانی ناشناس را در جامعه تشویق یا منع میکنند.
با این حال، از طریق تشویق جوانان به در نظر گرفتن خیریه به عنوان وسیلهای که از طریق آن میتوان به بهترین شکل نیازهای اجتماعی را برآورده کرد،این خطر وجود دارد که مدارس دانشآموزان خود را تشویق به فکر کردن به رویکردهای جایگزین نکنند.
مجدداً ما پیشنهاد نمیکنیم که مدارس به فعالیتهای خیریه نپردازند، بلکه امیدواریم این موضوع که خیریه یا دولت بهترین راهحل را برای نیازها یا بحرانهای خاص ارائه میدهد، شایسته بحث با دانشآموزان تلقی شود.
نفوذ تجارت به مدارس
قبلاً بحث کردیم که یکی از مزایای مشارکت در فعالیتهای خیریه این است که به عنوان یک تعادل مفید برای فرهنگ مصرف عمل میکند. با این حال، ممکن است بتوان استدلال کرد که خیریهها و مصرفگرایی چندان از هم دور نیستند.
این بحث دو بعد دارد:
- یکی میزانی است که خود فعالیت تا چه حد فرهنگ سازمانی را ترویج میکند،
- دوم میزانی است که مؤسسات خیریه به طور فزایندهای شرکای تجاری دارند،
شرکای تجاری که میخواهند «مسئولیت اجتماعی شرکتی» را نشان دهند - یا CSR همانطور که شناخته شده است.
موسسات خیریه برای توسعه مهارت تجارت
برخی از مؤسسات خیریه به صراحت برای توسعه مهارت در تجارت طراحی شدهاند. به عنوان مثال، همانطور که قبلاً ذکر شد، یکی از مدارس WMCS در حمایت از Micro-Tyco، یک مؤسسه خیریه که توسط شرکتی به نام Wildhearts (http://wildheartsgroup.com/) تأمین مالی میشود، شرکتهایی را راهاندازی میکند که از طریق فعالیتها و سود خود، آموزش کارآفرینی و تأمین مالی خرد ارائه میدهد.
1. Micro-Tyco
Micro-Tyco شامل مدارسی است که در مجموعهای از فعالیتها شرکت میکنند؛ فعالیتهایی که برای گسترش تفکر کارآفرینی در کل جامعه ما طراحی شده است. پس هر پولی که توسط Micro-Tyco ایجاد میشود، برای ارائه «وامهای خرد» به کارآفرینان فقیر در جهان در حال توسعه استفاده میشود. دانشآموزان برای تأمین مالی کارآفرینان، کارآفرین میشوند.
در واقع، Wildhearts تا آنجا پیش میرود که ادعا میکند «میکرو تایکو با مرتبط کردن برتری کسبوکار با عدالت اقتصادی، الهامبخش رهبرانی است که جهان ما شایسته آن است».
یکی از راههایی که Wildhearts خود را تبلیغ میکند این است که به شرکتها روشی معتبر برای نشان دادن اعتبار CSR خود میدهد تا هم مشتریان و هم استعدادهای آینده را جذب کند. نیاز به نشان دادن CSR به طور فزایندهای در مشارکت بین خیریهها و تجارت آشکار میشود. تقریباً همه مؤسسات خیریهای که مدارس ما از آنها پشتیبانی میکنند، پیوندهای آشکاری با مشاغل دارند.
2. کودکان نیازمند بیبیسی
به عنوان مثال، درخواست کودکان نیازمند بیبیسی به شدت توسط «شریک اصلی» فعلی آن، بانک لویدز حمایت میشود. بانک لویدز منابع اختصاصی را برای مدارس فراهم میکند:
طرح آموزشی جدید و هیجانانگیز Champions of Change توسط BBC Children in Need و Lloyds Bank، کودکان را مسئول جذب سرمایه مؤسسه خیریه میکند، در حالی که مهارتهای جدیدی را برای ارتقای آینده خود یاد میگیرند و توسعه میدهند.
3. سوپرمارکتهای زنجیرهای بزرگ بریتانیا
سوپرمارکتهای زنجیرهای بزرگ بریتانیا، ASDA که اکنون تحت مالکیت والمارت است، همچنین به طور فعال در طرح "کودکان نیازمند" مشارکت دارد و بهعنوان بخشی از دغدغههای جذب سرمایه، مستقیماً محصولات خود را برای کودکان مدرسهای عرضه میکند:
پس با جورابها، لباسخوابها و لباسخوابهای Pudsey3 خود را برای بزرگترین شب تلویزیون در سال آماده کنید. از طرف دیگر، جورابهایتان را با جوراب پولکدوزی شده و لباسخوابتان را با وسایل مهمانی عوض کنید و خانواده و دوستانتان را برای یک شب پر زرق و برق در جلوی تلویزیون دعوت کنید.
در هر صورت، Asda تخفیفهای ویژهای برای تمام غذاها و نوشیدنیهای مهمانی مورد علاقه شما دارد تا به ایجاد یک شب عالی کمک کند. همچنین میتوانید بینندگان واقعیت مجازی را در Asda فقط با 4 پوند خریداری کنید تا واقعاً نمایش جذاب امسال را زنده کنید و فراموش نکنید که تا زمانی که در فروشگاه هستید، فلاش LED Pudsey و Blush Ears را بردارید.
4. Sport Relief
Sport Relief، دومین مؤسسه خیریهای که اغلب ذکر شده است و مدارس از آن حمایت میکنند، شرکای تجاری نیز دارد که عبارتاند از Sainsbury's (یکی دیگر از سوپرمارکتهای بزرگ بریتانیا)، British Telecom، British Airways و Amazon. این مثال از مسئولیت اجتماعی شرکتی آمازون جالب است؛ به ویژه با توجه به اختلافات اخیر در مورد روشی که آمازون برای اجتناب از پرداخت مالیات شرکت در بریتانیا، خارج از کشور بومی خودش سود میبرد. تصور اینکه کلمنت آتلی در مورد این موضوع چه فکری میکند دشوار نیست.
اتحاد فزاینده بین مؤسسات خیریه و مشاغل ممکن است پیامدهای زیادی داشته باشد. به عنوان مثال، ادعا شده است که این مشارکتها صرفاً برای ایجاد روابط عمومی خوب برای شرکتهای چند ملیتی است - برای ارائه «چهره انسانی» به سرمایهداری.
منتقدان اساسیتر استدلال میکنند که این نوع ژست از سوی کسب و کارها به سادگی میزان مشارکت شرکتهای چند ملیتی در (رفع) برخی از نابرابریها و شرایط اضطراری را پنهان میکند؛ شرایطی که با شریک مؤسسه ایشان (خیریهها) قرار است آنها را برطرف کنند. ادعا میشود که تجارت، و به ویژه تجارت «بزرگ» ، در حالی که در واقع بخشی از مشکل است نمیتواند بخشی از راهحل باشد.
چه این انتقادات معتبر باشند یا نه مطمئناً باید این نگرانی وجود داشته باشد که این نوع مشارکتها به این معنی است که از مدارس، تحت عنوان جذب سرمایه برای خیریهها، به عنوان مکانی برای بازاریابی استفاده میشود.
تعامل مدارس با مؤسسات خیریه
در این مقاله سعی شده است برخی از ابعاد جریان اصلی خیریه در مدارس روشن شود. واضح است که کودکان و جوانان به طور کلی با مؤسسات خیریه و به طور خاص با خیریههایی مانند "کودکان نیازمند" و "تحقیقات سرطان" ارتباط زیادی دارند. همچنین، آنها قویاً معتقد هستند که خیریهها، در واقع، جهان را به مکانی بهتر تبدیل خواهند کرد. مدارس به صراحت و به طرق مختلف در این مشارکت دخیل هستند که نشان میدهد فعالیتهای خیریه باید به عنوان یک پدیده نهادی و سیاسی تلقی شود و نه صرفاً اعمال خیرخواهی فردی.
احتمالاً مزایای زیادی برای تعامل مدارس با مؤسسات خیریه وجود دارد. حتی با کنار گذاشتن هرگونه مزیتی که ممکن است عاید ذینفعان خیریه و مؤسسات خیریه به عنوان سازمان شود، میتوان استدلال کرد که واداشتن جوانان به همکاری در تلاشهای جمعی برای دیگران - چه از طریق پخت کیک یا داشتن روزهای "غیر یکنواخت"- جنبه مهمی از آموزش شهروندی است.
این ممکن است باعث آگاهی از نیازهای دیگران شود، فعالیتهایی را فراهم کند که مدرسه را به عنوان یک جامعه به هم پیوند دهد و تا حدودی فشارهای تحصیلی کم کند. رسمیسازی (و ارزیابی) این مشارکت خیریه و فعالیت داوطلبانه در برنامههای آموزش شهروندی را میتوان از نظر مهارتهایی که دانشآموزان توسعه خواهند داد، توجیه کرد.
با این حال، این مزایا به این معنا نیست که سؤالی برای پرسیدن وجود ندارد. به عنوان مثال، آیا ما باید جریان اصلی مؤسسات خیریه در مدارس را به عنوان شاهدی ببینیم بر آنچه برخی (مانند مولنار، 2006) به عنوان افزایش تجاریسازی در مدرسه میبینند؟ یا باید تمایل مدارس و دانشآموزان آنها برای کمک به افرادی با شانس کمتر را پاسخی جزئی یا حتی پادزهری برای تجاریسازی خارج از مدرسه بدانیم؟
در فضای سیاسی که در آن جامعه مدنی به طور فزایندهای به عنوان پاسخی به طیف گستردهای از مشکلات پایدار اجتماعی و اقتصادی معرفی میشود، آیا مدارس در تأیید فضایل مؤسسات خیریه در زمانی که مداخله دولت ممکن است پاسخ مناسبتری باشد، موجه است؟
هیچ پاسخ مستقیمی برای این سؤالات وجود ندارد - تا حدی به دلیل ماهیت لغزنده خود مفهوم خیریه است. لوسکه (1997) "واژگان چندگانه اخلاقی" را شناسایی کرده است. او استدلال میکند که یک اخلاق مقدس دین، یک اخلاق جامعه دموکراتیک، یک اخلاق اقتصادی سرمایهداری فردی، و یک اخلاق انسانی شفقت وجود دارد. هر یک از این واژگان، حتی اگر با یکدیگر سازگار نباشند، میتوانند برای تأیید خیریه مورد استناد قرار گیرند. همانطور که کید اشاره میکند: «خیریه در واقع یک مکانیسم فرهنگی فوقالعاده انعطافپذیر است».
به جای این که فرض کنیم هر نوع مشارکت خیریه در مدارس، به خودی خود بدیهی است، باید امیدوار بود که مدارس با این سؤالات دشوار درگیر شوند، با دانشآموزان خود بررسی کنند که کدام یک از این اخلاق متعدد را میخواهند پرورش دهند و کدام نوع علل و فعالیتها باارزشترین هستند. مطمئناً این حوزهای است که شایسته بررسی دقیقتر جامعه پژوهشی آموزش و پرورش است.
منبع: وبسایت tandfonline
ارسال نظر