چرا به غریبه‌ها کمک می‌کنیم؟

این پرسش که چرا انسان‌ها گاهی آماده هستند تا جان خود را برای نجات دیگران به خطر بیندازند، قرن‌هاست که فیلسوفان و دانشمندان را متحیر کرده است. بر اساس دیدگاه مدرن نئوداروین، انسان‌ها اساساً خودخواه هستند، «حامل» هزاران ژن، که تنها هدفشان زنده ماندن و تکثیر خود است.
بر اساس این دیدگاه، کمک به افرادی که از نظر ژنتیکی با ما ارتباط نزدیکی دارند، مانند اعضای خانواده یا حتی فامیل دور، منطقی است، زیرا آنچه ممکن است مانند ایثار به نظر برسد، در واقع به مخزن ژنی ما کمک می کند. اما وقتی به افرادی که از نظر ژنتیکی با آنها ارتباط نزدیکی نداریم یا حتی حیوانات کمک می کنیم چه می شود؟
توضیحات مختلفی برای توضیح این موضوع ارائه شده است.
یکی نشان می‌دهد که شاید اصلاً چیزی به نام نوع‌دوستی «خالص» وجود نداشته باشد. وقتی به غریبه‌ها (یا حیوانات) کمک می‌کنیم، همیشه باید سطحی از منافع برای خودمان وجود داشته باشد، مانند ایجاد احساس خوب در مورد خود یا جلب احترام دیگران.
یا شاید نوع‌دوستی یک استراتژی سرمایه‌گذاری باشد: ما کارهای خوبی را به دیگران انجام می‌دهیم به این امید که آنها نفع خود را برگردانند، این در زمره نوع‌دوستی متقابل تعریف می‌شود. به طوری که ما جذاب‌تر شویم و امکانات تولید مثل خود و در نتیجه بقای خود را افزایش دهیم.


ریشه در همدلی

بسیاری از اعمال محبت آمیز ممکن است، عمدتاً (یا فقط تا حدی) با انگیزه منفعت شخصی باشد. اما آیا ساده‌لوحانه است که بگوییم نوع دوستی «خالص» نیز می‌تواند وجود داشته باشد؟ اینکه دقیقاً در لحظه‌ای که یک عمل نوع دوستانه انجام می شود، انگیزه ما صرفاً کاهش درد و رنج شخص دیگری است؟

به نظر من نوع دوستی محض ریشه در همدلی دارد. گاهی اوقات همدلی به عنوان توانایی دیدن چیزها از دیدگاه شخص دیگر توصیف می شود. اما در عمیق‌ترین معنای آن، همدلی توانایی احساس کردن است، نه فقط تصور آنچه دیگران تجربه می کنند. این توانایی وارد شدن به فضای ذهنی شخص دیگر (یا موجود) است تا بتوانید احساسات و عواطف او را حس کنید. به این ترتیب می توان همدلی را سرچشمه شفقت و نوع دوستی دانست.

همدلی ارتباطی ایجاد ‌می‌کند که ما را قادر می‌سازد تا احساس شفقت کنیم. ما می‌توانیم رنج دیگران را احساس کنیم و این انگیزه ای برای کاهش رنج آنها ایجاد می‌کند که به نوبه خود باعث ایجاد اعمال نوع دوستانه می‌شود. از آنجایی که می‌توانیم با دیگران احساس کنیم، انگیزه داریم که در مواقع نیاز به آنها کمک کنیم.
به نظر می‌رسد این اشتباه است که انسان‌ها را موجوداتی کاملاً مجزا بدانیم که از ژن‌های خودخواه تشکیل شده‌اند که فقط به بقا و تکثیر خود اهمیت می‌دهند. ظرفیت همدلی حاکی از ارتباط عمیق بین ما است.
حسی وجود دارد که در آن ما بخشی از یک شبکه مشترک آگاهی هستیم. این است که به ما امکان می‌دهد تا با افراد دیگر همذات پنداری کنیم، رنج آنها را احساس کنیم و با اعمال نوع دوستانه به آن پاسخ دهیم. ما می توانیم درد و رنج دیگران را حس کنیم زیرا به تعبیری، ما آنها هستیم. بنابراین ما تمایل داریم که رنج دیگران را کاهش دهیم و از رفاه آنها محافظت کنیم و آن ها را ارتقا دهیم؛ همانطور که می خواهیم.


کمک به غریبه‌ها همچنان رایج‌ترین رفتار اهدایی باقی مانده و رکورد پیشین خود را زده است.

سیرالئون بالاترین نسبت کمک به غریبه‌ها (83%) را داراست. پس از آن ونزوئلا (82 درصد)، جامائیکا (80 درصد) و ایالات متحده (80 درصد) قرار دارند. پنج کشور از 10 کشوری که افراد بیشتری در آنها به غریبه‌ها کمک می‌کنند در آمریکای جنوبی و مرکزی قرار دارند. اثرات همه‌گیری کووید19 و مشکلات اقتصادی احتمالاً منجر به سطوح بالاتر مشارکت خیریه در کشورهای در حال توسعه شده است؛ همان‌گونه که در شاخص جهانی بخشش سال گذشته نیز منعکس شده.
کامبوج و ژاپن کشورهایی بودند که کمترین نسبت افرادی که به غریبه‌ها کمک کردند را در خود داشتند (به ترتیب 23 و 24 درصد). نیمی از کشورهایی که در ده جایگاه آخر قرار دارند، کشورهای اروپایی با درآمد بالا هستند (فرانسه، سوئیس، هلند، ایتالیا، مالت). این مسئله احتمالاً تا حد زیادی ناشی از عملکرد دولت رفاه و شبکه‌های ایمنی اجتماعی قوی است که در کشورهای اروپایی وجود دارد.

ده کشور صدرنشین در رده‌بندی کمک به غریبه‌ها در سال 2021

کشور
رتبه
درصد   امتیاز
سیرالئون
1
83
ونزوئلا
2
82
جاماییکا
3
80
ایالات متحده آمریکا
4
80
نیجریه
5
79
کاستاریکا
6
78
کنیا
7
77
اوگاندا
8
77
کلمبیا
9
76
مکزیک
10
76

ده کشور قعرنشین در رده‌بندی کمک به غریبه‌ها در سال 2021

کشور
رتبه
درصد   امتیاز
مالت
110
48
قزاقستان
111
47
افغانستان
112
44
ایتالیا
113
44
هلند
114
43
سوییس
115
40
فرانسه
116
38
لائوس
117
36
ژاپن
118
24
کامبوج
119
23

آمریکایی‌ها بیشتر از دهه 50 به غریبه‌ها کمک می‌کنند:

این روزها، وقتی کسی کار خوبی انجام می‌دهد، معمولاً مردم با این جمله واکنش نشان می‌دهند: «بسیار خوب است که می‌بینیم هنوز چند انسان خوب در این دنیا هستند.» پیام ضمنی این است که آمریکایی‌ها قبلاً بیشتر به یکدیگر کمک می‌کردند، اما در مقطعی از تاریخ همه چیز تغییر کرد و ما دیگر مراقب هم‌نوعان خود نبودیم.

باتوجه‌به سوگیری منفی رسانه‌ها و همه صحبت‌ها در مورد زندگی در یک "کشور تقسیم شده" که در آن ما به دلیل نژاد، گرایش جنسی، دیدگاه‌های سیاسی، وضعیت اقتصادی، منطقه و مذهب در برابر یکدیگر قرار داریم، آسان است که چنین فکر کنیم. بااین‌حال، یک مطالعه جدید منتشر شده در بولتن روان‌شناسی انجمن روان‌شناسی آمریکا نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها در حال حاضر بیشتر از دهه 1950 به یک  غریبه کمک می‌کنند.

یوکو، نویسنده اصلی این مطالعه و استاد روان‌شناسی اجتماعی در دانشگاه نرمال پکن، در بیانیه‌ای مطبوعاتی گفت: «بسیاری از مردم بر این باورند که جامعه ایالات متحده از نظر اجتماعی کمتر می‌شود، اعتماد کمتری دارد و به خیر عمومی کمتر متعهد می‌شود. محققان 511 مطالعه انجام شده بین سال‌های 1956 تا 2017 را که بیش از 63000 شرکت‌کننده در آن شرکت داشتند، تجزیه‌وتحلیل کردند. متاآنالیز افزایش تدریجی همکاری بین غریبه‌ها را به میزان 19.81 درصد در طول 61 سال نشان داد. یکی از مفاهیم جالب این یافته‌ها این است که حالی که همکاری آمریکایی‌ها در طول زمان افزایش‌یافته است، باورهای آنها در مورد تمایل دیگران برای همکاری در واقع کاهش‌یافته است.»

بیشتر بخوانید:

این تصور که آمریکایی‌ها در سال 2022 نسبت به دهه 1950 با یکدیگر همکاری بیشتری دارند، ممکن است برای کسانی که از این ایده که آمریکا در زمانی که کشور همگن‌تر و روستایی‌تر بود در بهترین حالت خود قرار داشت، شوکه‌کننده باشد.
دلیل اینکه ما با یکدیگر همکاری بیشتری کرده‌ایم، کسانی را که احساس می‌کنند کشور به دلیل افزایش فردگرایی بی‌رحم‌تر شده است را آزار خواهد داد. این مطالعه نشان می‌دهد که افزایش فردگرایی و شهرنشینی ممکن است بزرگ‌ترین دلیل خوب‌تر شدن ما باشد.
این مطالعه خاطرنشان می‌کند که «فردگرایان به‌احتمال زیاد با غریبه‌ها تعامل دارند» و «اعتماد عمومی بیشتری به دیگران» دارند. همچنین به تحقیقات قبلی اشاره می‌کند که «پیش‌ازاین نشان داده است که فردگرایان، در مقایسه با جمع‌گرایان، به‌احتمال زیاد در تعامل با غریبه‌ها همکاری می‌کنند».
ایالت‌هایی که تعداد بیشتری از فردگرایان دارند نیز «مایل‌اند سطوح بالاتری از اعتماد عمومی، کمک‌های مالی بیشتری به خیریه‌ها و زمان بیشتری برای داوطلب شدن برای جامعه داشته باشند».
این مطالعه یک ضد روایت بسیار موردنیاز را برای این تصور عمومی ارائه می‌دهد که آمریکا در حال انحطاط اخلاقی غیرقابل‌برگشت است و ما فاقد انسجام برای حل مهم‌ترین مسائل کشور هستیم
 "اگر این خوش‌بینی تا حدی واقع‌گرایی داشته باشد، در آن صورت ما در موقعیت بسیار بهتری برای مقابله با چالش‌های ملی و جهانی که به شکل کالاهای عمومی هستند، مانند مدیریت پناهندگان، واکنش به یک بیماری همه‌گیر، کاهش تغییرات آب‌وهوایی و حفاظت از محیط‌زیست، هستیم. منابع، باتوجه‌به مقاله مجله.
یافته‌ها نمونه‌ای عالی از این است که چرا همه ما باید نسبت به روایت‌هایی که صاحبان قدرت برای شکل‌دادن به واقعیت جمعی خود استفاده می‌کنند، تردید بیشتری داشته باشیم. اما مهم‌تر از آن، دلیل دیگری برای جشن‌گرفتن و ترویج وعده اصلی آمریکا به ما می‌دهد که هر چه کشور تنوع بیشتری پیدا کند و احساس آزادی بیشتری برای پیگیری فردیت خود داشته باشیم، چیزهای بزرگ‌تری برای همه می‌تواند باشد.
شرط می‌بندم که اگر ما شروع به گفتن داستان واقعی کشورمان به آمریکایی‌ها کنیم، در کنارگذاشتن اختلافات و رفع فوری‌ترین مشکلاتمان، کار بسیار بهتری انجام می‌دهیم.


منبع:

کمک به غریبه‌ها

بیشتر بخوانید: