تیم اطلس خیر ایران در ادامه پروژه «سیمای نیکوکاری شهر کرمانشاه» با مدیرعامل خیریه صدای سلامت به گفتوگو پرداخته است.
پیشنهاد ما:
اگر ممکن است کمی درخصوص فعالیتهای مؤسسه توضیح دهید.
جامعه هدف ما شامل تمامی سنین و اقشار نیازمند است. حوزههای فعالیت ما کمک به اشتغالزایی زنان، ایجاد اوقات فراغت و طبیعتگردی، رسیدگی به امور کودکان کار و معلولین و برقراری ارتباط با منابع درمانی و پیگیری مسائل پزشکی مراجعان را در بر میگیرد. همچنین در حوزه آموزشی هم فعالیتهای بسیاری داریم و علاوه بر ارائه مشاورههای رایگان به برگزاری کلاسهای آموزشی و کارگاههای آموزشی رایگان میپردازیم؛ کارگاههایی مانند تحلیل فیلم، کتابخوانی و مواردی از این دست. تاکنون بیش از ۱۰۰۰ کلاس رایگان داشتیم، که سعی کردهایم همگی باکیفیت باشند. این کلاسها به فراخور مخاطبان در فضاهای گوناگون و با کمک داوطلبانه متخصصان برگزار میشوند.
گفتنی است فعالیتهایی هم در باب تأمین شناسنامه محلی و ارائه بازخورد پژوهشها به استانداری و نهادهای تصمیمگیرنده صورت میدهیم. بهطور کلی بیشتر فعالیتهای ما حول محور مشارکتهای اجتماعی شکل گرفته است.
مهمترین چالشها و مسائل کرمانشاه را چه میدانید؟
ببینید یکی از مسائل حائز اهمیت حاشیهنشین شدن افراد است. ما الان در شهر کرمانشاه حدود ۵۰۰ هزار نفر حاشیهنشین«شده» داریم. اینها به خواست خود حاشیهنشین نشدهاند؛ بلکه با تورم مسکن لایه به لایه از مرکز شهر دورتر و به حاشیه رانده شدهاند. در این میان موادفروشها و ضایعاتفروشها هم با تضعیف این مناطق برای خود سرمایه جمع میکنند. شما حساب کنید که سرمایه این فقرا چطور روزبهروز دارد از دست میرود.
مسئله بعدی کمبود شغل است. بیشتر کارخانههای کرمانشاه بهخاطر مرزی بودن منطقه و ناامیدی از سودآوری تعطیل شدهاند. این یعنی تولیدات کمتر؛ یعنی درآمد کمتر و مخارج بیشتر. ما بهترین نخ جهان را داریم؛ اما فرآوری آن در تهران صورت میگیرد و همین باعث میشود در خود استان صاحب منبع، مردم چند برابر بهای کالای تولیدشده را بدهند.
در چنین شرایطی کار خیر صورتی مقطعی پیدا میکند. کار خیر در کرمانشاه روی گردن سه چهار نفر افتاده که آنان هم عده خاصی را پوشش میدهند؛ برای مثال سرطانیها، کودکان بازمانده از تحصیل و مواردی از این دست. ولی موضوع مدنظر ما پدیده رهاشدگی است که اکنون در کرمانشاه با آن روبهرو هستیم. شرایط بد اقتصادی باعث شده تا جوانان ما هیچ افق روشنی را در پیش روی خود نبینند و عملاً احساس رهاشدگی کنند در چنین شرایطی دو راه در دسترس و ارزان بیشتر برایشان باقی نمیماند: یکی اعتیاد و دیگری خودکشی. در حال حاضر آمار خودکشی در کرمانشاه در حال پیشی گرفتن از میانگین جهانی است. درخصوص اعتیاد هم جزو ۱۰ استان بالای کشوریم. مدام هم تبلیغ و تشویق به ترک اعتیاد میکنند؛ اما بدون امکانات این امر میسر نمیشود. وقتی آموزش کافی داده نشود، وقتی کار و بیمه در اختیار این افراد قرار نگیرد، ترک اعتیاد هم ممکن نخواهد بود. متأسفانه نگاه خیرین هم به این افراد مثبت نیست و کمکهای خود را به سایر نیازمندان اختصاص میدهند. درصورتی که افراد مبتلا به اعتیاد هم قربانیاند؛ نه مقصر.
در این میان پذیرفتنی نیست که دولت و سیاستگذار، در عین دربرداشتن منابع عظیم، دست روی دست بگذارد و رفع مشکلات را به دوش مردم و خیریهها بیندازد. این کار نهتنها ما را به سعادت نمیرساند، بلکه به قهقرا نیز سوقمان میدهد. دولت این کار را به اسم مردمیسازی انجام میدهد. درحالیکه این اتفاق اصلاً مردمیسازی نیست؛ سلب مسئولیت از دولت است. اگر به مردم منابع دادند و گفتند حالا خودتان بسازید، آن وقت مردمیسازی کردهاند. اما این سلب مسئولیت از دولت صرفاً خیریهها را به ابزاری برای اهداف سرمایهدارانه تبدیل میکند و مشروعیت آنها را در میان مردم کاهش میدهد. در حال حاضر خیریهها تبدیل شدهاند به منبع درآمدزایی. بعضی از مؤسسات به اسم کودکان بیسرپرست برای خود درآمد کسب میکنند؛ برخی به هر نیرویی که بیشتر منابع جذب کند پورسانت میدهند، نیروی داوطلب را حقوقبگیر میکنند و از نیت خیرین سوءاستفاده میکنند تا برای خود سود و انتفاع کسب کنند. آری شما نباید در مسیر کار خیر ضرر بدهید؛ اما کار خیر یک کار غیرانتفاعی است؛ شما نباید از قِبَل خیریه سود و انتفاع شخصی دریافت کنید. دولت هم متأسفانه با این سیستم موافق است. چراکه گمان میکند اشتغالزایی کرده است.
این سلب مسئولیت دولت از خود و نیز تأکید آن بر ارزشهای سرمایهدارانه و کاهش خدمات عمومی، موجب تقلیل مشارکت اجتماعی افراد به مشارکت اقتصادی، کاهش اعتماد آنان به خیریهها و درنتیجه کاهش بودجه مؤسسات خیریه شده و همین امر روند کار خیر را برای مؤسسات سخت و سختتر کرده است. ما خودمان در این میان بیشتر تلاش کردهایم که به کمکهای اجتماعی و غیرنقدی بپردازیم تا قربانی این موج بیاعتمادیها نشویم؛ با وجود این مشاهده میکنیم که اعتماد اجتماعی در مسیر کار خیر روزبهروز کاهش پیدا میکند. همین است که آمار انواع آسیبهای اجتماعی و روانی در اینجا بیداد میکند. مواردی از قبیل خودکشی، اعتیاد، بیخانمانی، مسمومیتهای الکلی و خشونتهای شدید و دگرکشی. آمار دگرکشیهای کرمانشاه به 30 نفر در یک هفته رسیده است. دولت هم یا کاری نمیکند یا هر طرحی را که میدهد با رانت پیش میبرد. مشخص است که این موضوع دردی را از مردم و خیریهها دوا نمیکند. خب مشخص است که در این شرایط کمکهای اهدایی هم بهجای خاصی نمیرسد. ممکن است به یک یا دو نفر کمک شود، ولی وضع جامعه که بهتر نمیشود. در این بین خیریهها از دو طرف مورد انتقاد قرار میگیرند. هم به آنها بیاعتمادی میشود و هم از آنان توقع میرود که کل اوضاع را بهبود ببخشند.
به نظر شما در حال حاضر اولویت فعالیت خیر در کرمانشاه چیست؟
در حال حاضر اولویت با تهیه مسکن و فرهنگسراست. ما در محالات حاشیهنشین حتی یک فرهنگسرا هم نداریم. کودکان، نوجوانان و حتی جوانان ما اوقات فراغت مشخصی ندارند. ما به شدت نیازمند بسترهایی برای فراغت مردم محلات حاشیهنشین هستیم. این افراد مشخصاً رها شدهاند. حتی پارکهایی که در محلات پایین است بعضاً یک سطل آشغال هم ندارند؛ برای مثال در جعفرآباد یک سطل آشغال هم پیدا نمیکنید. جعفرآباد، با ۳۵ الی ۴۰ هزار نفر جمعیت، بزرگترین محله حاشیهنشین غرب کشور است. این محله حتی یک پارک ندارد که مردم از آن استفاده کنند. بنابراین اولویتهای کار خیر از نظر بنده تهیه مسکن، ایجاد امکانات و بسترهای فراغت برای مردم و نیز ساخت خانههای اشتغال و بازارچههای محلی است.
این طرح خانههای اشتغال و بازارچههای محلی در کرمانشاه سابقه دارد؟
بله. رونق هم دارد و مردم استقبال میکنند، اما سیار است. اگر بازارچه محلی شود، هم ترافیک مرکز شهر کمتر میشود و هم به مردم در جهت رفع احتیاجاتشان کمک میشود.
نکته مهم بعدی اما بحث کودکان کار است. درست است که به نسبت تهران کودکان کار اتباع نداریم، اما بهواسطه وضع ساختاری و وضعیت خود استان میتوان کودکان کار کرمانشاه را مسئله دانست. در حال حاضر با توجه به کمآبی شدید در روستاهایی مثل عثمانوند و جلالوند هجوم آوردهاند و خب اینها، چون مهارتهای زندگی و اشتغال شهری را ندارند، مجبورند به شغلهای کاذب رو بیاورند.
درخصوص معضلات حاشیهنشینی هم باید بگویم که بیشتر افراد حاشیهنشین حتی شناسنامه هم ندارند. خب این افراد از تمام حق و حقوق خود و حتی از خدمات پزشکی-درمانی نیز محروماند. بدیهی است که بهبود چنین وضعیتی از عهده خیریهها خارج است. فعالیتهای معمول مؤسسات خیریه چندان دردی از این افراد دوا نمیکند.
مسائلی از قبیل حاشیهنشینی یا کودکان کار، که علت و معلول مجموعهی بزرگی از مشکلات هستند، با فعالیتهای مقطعی خیریه بهتر که نمیشوند هیچ؛ بدتر نیز میشوند. اگر بخواهیم در جهت بهبود این مسائل فعالیتی بکنیم باید منابع انسانی و مالی لازم را داشته باشیم و برنامهای هدفمند و بلندمدت برای رفع این مسائل طرح و اجرا کنیم. در غیر این صورت مداخله ما آسیبزا خواهد بود.
بیشتر بخوانید:
نظرات کاربران
مريم نيازى
بسيار دقيق و درست به موارد مبتلابه كرمانشاهان بزرگ اشاره فرمودين و صد حيف كه اين استان كهن به اين روز افتاده است !
ارسال پاسخ