تیم اطلس خیر ایران در نخستین مصاحبه پروژه «سیمای نیکوکاری شهر اصفهان» با مدیرعامل جمعیت مردمنهاد سلوی به گفتوگو پرداخته است.
پیشنهاد ما:
در ابتدا خودتان را معرفی کنید و بگویید فعالیت خیریه خود را از چه زمان و با چه اهدافی شروع کردهاید و عمده فعالیتتان تا به امروز در چه زمینهای بوده است؟
بنده یوسفی هستم. سازمان مردمنهاد سلوی فعالیت خود را از سال ۱۳۹۵ آغاز کرد؛ البته قبل از آن نیز، از سال ۱۳۹۰، ما کار خیر خود را در حوزه آسیبهای اجتماعی کودک پیریزی کرده بودیم و خود من حدود ۶ ماه در دروازه غار تهران فعالیت داشتم و با شرایط سختی روبهرو شدم، که قادر به تحمل آن نبودم. سپس به اصفهان آمدم و به خیریههای مختلف رجوع کردم، که هرکدام یک آسیب (ازجمله مشکل مالی یا اخلاقی) داشتند. تا اینکه در سال 13۹۵ با پدیده عجیبی روبهرو شدیم: در منطقهای محروم، که ۷۰ درصد آن اتباع افغانستانی بودند و کورههای آجرپزی داشت، خانوادهها در گاوداری، کارگاههای بازیافت، اسطبل اسب و... زندگی میکردند. به همین خاطر تصمیم به رفع نیارهای اولیه این افراد گرفتم. در ابتدا بهتنهایی شروع به کار کردم؛ اما در ادامه روزبهروز به تعدادمان افزوده شد و گستردهتر شدیم. سپس هدف اصلی خود را پیگیری کردیم؛ یعنی همان آموزش. در اولین اقدام سعی کردیم کودکان کار را از حیطه زباله جمعکنی، گدایی و... خارج کنیم. این برنامه را طی ۱۵ ماه، با برگزاری کلاس برای خانوادهها، بهطور تماموقت پیاده کردیم. در سال اول ما فقط ۴ کودک را در مدرسه ثبتنام کردیم؛ ولی سال بعد این کار را برای تمام کودکان منطقه انجام دادیم. خوشبختانه، در اثر برگزاری کلاسها، خود خانوادهها از کار کردن کودکانشان جلوگیری کردند و خواستند آنها درس بخوانند.
در این میان یکی از روشهای ما این بود که بدون دلیل و هدف به خانواده یا منطقهای کمکرسانی نکنیم؛ بلکه در قبال هر یک قدمی که برمیداشتیم، یک قدم هم باید خانوادهها جلو میآمدند. برای مثال به کسانی که برای آموزش کودکانشان به سرای دانش ما در همان منطقه مراجعه میکردند، در زمستان نفت رایگان اهدا میکردیم؛ ولی خانوادههای دیگر که فرزندان خود را برای آموزش نمیآوردند، نفت رایگانی دریافت نمیکردند و از آنها بهای نفت را میگرفتیم. در واقع در هر زمینهای، اگر خانواده همکاری به عمل میآورد، ما هم در عوض همکاری میکردیم تا باقی افراد نیز تشویق شوند. ما در سال ۱۳۹۷ به هیئتعلمی دانشگاه اصفهان مراجعه کردیم و این برنامه را مطرح کردیم، که هدف آن همانطور که پیشتر گفتم حذف کودکان کار است؛ اما اکثر افراد مطرح در خیریهها با برنامه من مخالفت کردند و من از آن جا فهمیدم که چه آسیبها و مافیایی در این خیریهها وجود دارد. در واقع بسیاری از مسئله فقر، آسیبهای اجتماعی، فرهنگی و... سود میبرند و به همین خاطر راضی به از بین بردن آنها نیستند. ما در این منطقه محروم روی وجهه فرهنگی هدفمان کار بسیاری کردیم. برای مثال وقتی یک ماشین غذای گرم به این منطقه آورده میشد، کسی دست به غذا نمیزد؛ چون ما اینگونه فرهنگسازی کردیم که درک کنند این غذاها سهم آنها نیست؛ چراکه تلاشی در قبال آن نکردهاند. درنتیجه کار فرهنگی ما، تمام خانوادهها سواد خواندن و نوشتن را یاد گرفتند. در سال ۱۳۹۹، که کرونا شیوع پیدا کرد، به دلیل همین فرهنگسازیای که ما در منطقه انجام دادیم، همه شروع کردند به انجام کمکهای خودجوش در تمام مناطق. اما، به علت کمکهای غیرسازمانیافته و رایگانی که در اختیار افراد قرار میگرفت، این شرایط تغییر کرد و ورودی مدارس کاهش یافت. ما نیز طی جلسهای به این نتیجه رسیدیم که در حاشیه شهر وقتمان را تلف میکنیم. پس رویه خود را تغییر دادیم و در اواسط سال ۱۳۹۹ به سمت روستاها سوق پیدا کردیم؛ باهدف جلوگیری از مهاجرت آنها. چون یکی از دلایل مهم ایجاد حاشیه شهر همین مهاجرت روستاییان به شهر است؛ چراکه بیشتر این افراد قدرت زندگی در آن را ندارند و به همین خاطر به حاشیه شهر رانده میشوند و با معضلات زیادی برخورد میکنند. ما در غرب استان ۱۵ روستا را هدف قرار دادیم و دوباره کار آموزش را از سر گرفتیم و الان ۲ سال است که فعالیتهای اصلی سازمان بر روستاهای غرب استان متمرکز شده است. از جمله تجهیز و پشتیبانی مدارس، دانشآموزان، کلاس و هر چیزی که حول محور آموزش باشد. در واقع بهطور کامل حوزه فعالیت خود را از حاشیه شهرها خارج کردیم. به جز کمک برای آبرسانی ماهانه به آنها. همچنین عمده گروه هدف مجموعه سلوی دانشآموزان محروم و بااستعدادند.
از جمله کارهای بیارزشی که در دوران کرونا در مناطق محرومی مانند حصه و زینبیه انجام شد، توزیع تبلت به خانوادهها بود (حدوداً ۱۵۰۰ تبلت)، که بدون تحقیق و ارزیابی صورت گرفت و کارساز نبود. زیرا تبلتها یا فروخته شدند یا خراب شدند و یا بهدرستی از آنها استفاده نشد. ولی ما به کمک یک خیر استرالیایی، تعداد محدودی تبلت تهیه کردیم و با استفاده از آنها یک وبگاه مجازی در مرکز خود ایجاد کردیم. در عرض یک سال و نیم به ۳۷۰ کودک آموزش دادیم. بدین صورت که کودک کد ملی خود را در وبگاه وارد میکرد، با مربی ارتباط برقرار میکرد و آموزش میدید.
فعالیت دیگری که انجام میدهیم درخصوص توزیع لوازمالتحریر است، که اکثر خیریهها انجام میدهند؛ ولی ما اواخر شهریور یک فروشگاه بزرگ لوازمالتحریر احداث میکردیم که بچهها با یک مربی وارد آن میشدند و با انتخاب خود هر چیزی را که نیاز داشتند برمیداشتند. درواقع ما هدفمان دادن حق انتخاب به کودک بود. به مدت دو سال این کار را انجام دادیم؛ ولی متوجه شدیم به این صورت که ممکن است کودک متوجه تفاوت خود با دیگر کودکان، که نیازمند نیستند، شود؛ پس این فعالیت را در قالب جشن درآوردیم، که انتخاب کودکان آنجا در غرفهها انجام میشد. این دومین برنامه ما در این زمینه بود.
طرح سوم ما درمان مجازی است، که بهخصوص در دوران کرونا کمک شایانی رساند. بدین صورت که ما از دکترها در مطب خودشان وقت میگیریم و دکتر در مقابل سامانه قرار میگیرد و تصویر او در یک منطقهای بر روی پرده به نمایش گذاشته میشود. بیماران با یک مربی پزشکی وارد اتاق می شوند و با دکتر بهصورت مجازی ارتباط برقرار میکنند و برای حل مشکل خود نسخه دریافت میکنند. پزشکان نسخهها را برای ما ارسال میکنند و ما داروها را همان روز از شهر برای بیماران تهیه میکنیم و برایشان میفرستیم. اینگونه کل یک روستا در یک روز ویزیت میشوند.
نمونهای از همین کار مجازی را هم در روستایی انجام دادیم که بر سر یک زمین اختلاف قومی قبیلهای پیدا کرده بود. نصف این زمین باید به کار کشاورزی اختصاص مییافت و نصف دیگر آن برای ساخت مسجد. ما مشاوری آوردیم که بهطور مجازی با افراد درگیر صحبت کرد و مشکل حل شد.
یک بخشی از فعالیت مجموعه سلوی هم کاری است که خودم انجام میدهم و برای تمام مجموعههایی که تازهتأسیساند دورههای همافزایی و توانمندسازی رایگان برگزار میکنم؛ زیرا معتقدم بخشی از آسیبها به علت همین ناآگاهی خیریههاست، که با نیت خیر فعالیتی را انجام میدهند و بهجای رفع آسیب، آن را تشدید میکنند.
افراد مشغول به کار در مجموعه سلوی داوطلباند یا کارمند؟
همه اعضای مجموعه سلوی داوطلباند. ما یک جلسه معارفه برای شخص داوطلب میگذاریم و او یک هفته وقت دارد تا تصمیم بگیرد که همراه مجموعه خواهد بود یا خیر. در واقع اعضای ما از یک رشته صافی رد شدهاند و در حال حاضر تعداد آنها به ۲۰۰ نفر رسیده است.
به نظر شما نکات برجسته مقایسه خیریههای اصفهان و تهران چیست؟
در اصفهان مجموعهها (چند هزار مجموعه اعم از رسمی و غیررسمی) باهم همکاری ندارند. طی جلساتی که برگزار میشود، صرفاً بهصورت ظاهری با هم خوب هستند؛ ولی در باطن در فعالیت یکدیگر کارشکنی میکنند. مشکل بعدی خیریههای اصفهان خودبرتربینی آنها نسبت به خیریههای دیگر است، که هر خیریهای فکر میکند فقط کار خودش درست و ثمربخش است.
به نظر من متولیان (یعنی شهرداری و استانداری و غیره) نباید دیگر خیریه ثبت کنند؛ درعوض باید به بررسی خیریههای قبلی بپردازند. برای مثال گروههای مردمی زیادی که تعدادشان هم کم نیست، فقط در منطقه حصه ثبت شدهاند. هرکدام هم با روش و هدف جدا کار میکنند. در صورتیکه باید این منطقه دست یک نفر باشد و از او حسابرسی بهعمل آید. چون بخشی از آسیبها بهواسطه همین خیریهها ایجاد یا تشدید میشود. این روند کمکرسانیهای احساسی باید متوقف شود. به همین دلیل است که ما به آموزش کادر خیریه روی آوردهایم.
آینده خیریه خود و خیریههای اصفهان را چگونه ارزیابی میکنید؟
آینده منوط به دو موضع است: اول نگاه حکومتی به سازمانها و گروههای مردمی؛ چون حاکمیت کنار کشیده و تمام کارها را به مردم سپرده است. این امر باید متوقف شود و حاکمیت باید مسئولیت خود را اجرا کند. دوم تخصصی شدن خیریهها؛ خیریهها باید هرکدام در یک حوزه فعالیت تخصصی انجام دهند نه فعالیتهای پراکنده و غیرتخصصی.
در این اوضاع، من آینده خوبی نمیبینم و گمان میکنم قطعاً به مشکل برمیخوریم. نه از طرف مددجوها، بلکه از طرف مددکاران، که به تشدید فقر و معضلات اجتماعی و... میپردازند. همین کمکهای بدون هدف موجب شده مددجوها دیگر میلی به پیشرفت نداشته باشند؛ چون کمک رایگان دریافت میکنند. باید قانونی گذاشته شود تا مؤسسات خیریه یک سری دوره خاص را بگذرانند و آموزش ببیند. همین امر از انجام کار خیر برای فرار مالیاتی هم جلوگیری خواهد کرد.
این وضع خیریههاست و درست هم نمیشود؛ چون همکاری وجود ندارد. ما مدیرانی هستیم که بهخاطر درد مردم مدیر شدهایم، نه بهخاطر خنده و شادی آنان. اگر آنهایی که محروم و نیازمندند از مشکلات رهایی یابند، ما دیگر مدیر نیستیم.
بیشتر بخوانید:
ارسال نظر