باتوجهبه نقش توسعهای سازمانهای مردمنهاد، این مقاله قصد دارد مشخص نمایدآیا عضویت در سازمانهای مردمنهاد تأثیری در میزان پایگاه اجتماعی اقتصادی زنان سرپرست خانوار داشته است؟ و با مقایسهی زنان عضو سازمانهای مردمنهاد و زنانی که فاقد عضویت هستند به پاسخ به این سؤال برسد که آیا تفاوتی بین این دو گروه از جهت پایگاه اقتصادی اجتماعی وجود دارد یا خیر؟
این پژوهش نشان میدهد سازمانهای مردمنهاد توانمندی را در زنان افزایش داده و شرایط ارتقاء سرمایه اجتماعی آنها را فراهم میکند، بهطوریکه عضویت در سازمانهای مردمنهاد موجب افزایش میزان مشارکت و تعاملات اجتماعی، افزایش میزان حمایتهای اجتماعی، افزایش میزان اعتماد فرد به دیگران، افزایش احساس قدرت تصمیمگیری فرد در امور زندگی و در نگرش فرد نسبت به تواناییها و شایستگیهای خود و در نهایت ارتقاء میزان رضایت از زندگی میشود.
برای آگاهی بیشتر:
افزایش حضور زنان در تعاملات اجتماعی یک عامل بالقوه بهسوی افزایش سطح توانمندسازی است. حمایت اجتماعی که حاکی از چگونگی ارتباط فرد با خانواده و دوستان است به فرد امنیت روانی میبخشد و توانایی پایداری در برابر تنشها را بالا برده و موجب تعادل عقلی و روانی در فرد میشود. بدین ترتیب اعتماد اجتماعی این افراد افزایش مییابد. احساس قدرتمندی موجب میشود تا فرد خود را در برابر مسائل و مشکلات زندگی منفعل نبیند و با قدرت کنترل و تصمیمگیری و مدیریت که نشان از توانمندی فرد است اقدام به حل مسائل پیشآمده مینماید.
همچنین بهبود پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان سرپرست خانوار با افزایش میزان دسترسی به امکانات رفاهی مانند تسهیلات زندگی درآمد مالکیت و مسکن همچنین ارتقای قابلیتهای فردی مانند افزایش سطح تحصیلات و بهبود مهارتهای حرفهای و فرصتهای اشتغال امکانپذیر است. با دستیابی به این منابع برخورداری از نیازها و تمایلات میسر میشود و در نتیجه رضایت از زندگی نیز افزایش مییابد.
نتیجهگیری
هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیر عضویت در سازمانهای مردمنهاد بر پایگاه اجتماعی - اقتصادی زنان سرپرست خانوار در شهر تهران است که با بررسی تفاوت میانگین دسترسی به منابع رفاهی، مهارتهای حرفهای، حمایت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، رضایت از زندگی، قدرت کنترل و تصمیمگیری و نگرش نسبت به تواناییها و شایستگیهای خود در بین دو گروه از زنان سنجیده شد.
همچنین تفاوت معناداری میان دو گروه زنان سرپرست خانوار عضو سازمانهای مردمنهاد و زنان غیرعضو از نظر مهارتهای حرفهای وجود ندارد. این یافتههایشان میدهد سازمانهای مردمنهاد در زمینهی ارتقای دانش و مهارتهای حرفهای زنان سرپرست خانوار اقدامات لازمی انجام ندادند و در جهت استقلال مالی و خودکفایی این گروه از زنان عمل نمیکنند. تنها توجه به رفاه خانواده از طریق پرداخت مستمری و فراهم نمودن امکانات زندگی زنان سرپرست خانوار را همچنان در وضعیت وابستگی نگه داشته و با قطع این حمایتها به دلایل مختلف مانند پایان دوران تحصیلی فرزندانشان شرایط آنها از قبل وخیمتر خواهد شد.
علاوه بر این در میزان رضایت از زندگی اجتماعی در بین دو گروه تفاوت وجود دارد و باتوجهبه میانگین رتبهها این تفاوت به نفع گروه زنانی است که در سازمانهای مردمنهاد عضو هستند و رضایت از زندگی این گروه نسبت به گروه غیرعضو بیشتر است.
به طور خلاصه، بین دو گروه زنان سرپرست خانوار عضو سازمانهای مردمنهاد و زنان غیرعضو از نظر قدرت کنترل و تصمیمگیری، میزان حمایت اجتماعی، میزان اعتماد اجتماعی تفاوت معناداری وجود ندارد و صرفاً این دو گروه در میزان رضایت از زندگی، نگرش نسبت به تواناییها و شایستگیهای خود و میزان دسترسی به منابع رفاهی تفاوت دارند و این موارد به نفع زنان سرپرست خانواری است که در سازمانهای مردمنهاد عضو هستند.
برای آگاهی بیشتر:
در نهایت باید گفت زنان سرپرست خانوار به علت قرارگرفتن در موقعیتهای خاص به افرادی وابسته و منفعل تبدیل شدهاند. این موقعیتهای خاص زندگی، در بین دو گروه قابلمشاهده است. عواملی مانند فقدان سلامت جسمی و روحی، کمسوادی، نداشتن مهارت، داشتن فرزندان خردسال در خانه، ترس از آسیبپذیری فرزندان نوجوان با تنها گذاشتن آنها، اعتقاد به نقشهای جنسی در خانواده و... موانع اصلی در فرایند توانمندی آنها است؛ بنابراین باید گفت سازمانهای مردمنهاد در زمینهی عدم وابستگی و ایجاد خوداتکایی در زنان سرپرست خانوار ناموفق عمل کردهاند.
ارسال نظر