در ادامه مصاحبههای محیط خیرخواهی به صحبت با مهدی توسلی، مدیر روابطعمومی بنیاد خیریه آلاء پرداختهایم. در ادامه با ما همراه باشید تا متن مصاحبه را باهم بخوانیم.
وضعیت محیط خیرخواهی در ایران را با توجه به عوامل حقوقی، قانونی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی چگونه میبینید و آن را چطور ارزیابی و توصیف میکنید؟
هر کدام از این موارد متفاوت است؛ عوامل اجتماعی، قانونی و فرهنگی هرکدام به نحوی اثرگذارند. این سوال خیلی کلی است و به نحوی باید باز شود.
من نوعی نمیتوانم در همه این موارد نظر خود را بدهم چون مثلا به حوزه قوانین اشراف ندارم، نمیتوانم که نظر خودم را به لحاظ قانونی مطرح کنم اما شاید بتوانم به لحاظ اجتماعی و فرهنگی بیشتر صحبت کنم که البته خیلی از این صحبتها ممکن است پایه یک پیمایش علمی را نداشته باشد.
با توجه به آن اتمسفری که خود من میتوانم از وضعیت محیط خیرخواهی در ایران با توجه به سبقه فرهنگی و اجتماعی که ایرانیان داشتهاند؛ به لحاظ آداب و رسوم و مذهب و اسلام درک میکنم؛ یک وضعیت مطلوب است اما در حال حاضر وضعیت به زعم من مطلوب نیست بلکه یک وضعیت مقبول است و نیاز به فعالیتهای حاکمیتی و بخش سومی بتوانند در راستای شفافیت و اعتمادسازی کار بیشتری انجام دهند.
باید به سمت افزایش اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی بروند چون که الان خود مردم؛ نسبت به خیریهها طی یک پژوهشی که آقای میثاق موسوی انجام داده بودند؛ به هرحال اعتماد به خیریهها 25 درصد کاهش یافته است. این 25 درصد به زعم بعضی یک چهارم میشود اما طبق اعتبارسنجی درصد خیلی بالایی است و نباید آن را یک چهارم فرض کرد. مورد دوم بحث خود سازمانهای حاکمیتی و فرخوانهایی که داده میشود، است.
جایگاهی که الان داریم با توجه به بحث کاهش سرمایه اجتماعیف از دست رفتن اعتماد مردم نسبت به پیشینهای که داریم، مطلوب نیست و فقط در حد مقبول است و تا سطح عالی بسیار فاصله دارد. وضعیت از آن جهت مقبول نیست که خوب باشد اما قابل پذیرش است به جهت آن که در شرایط سخت سیل و زلزله چه حالا اینفلوئنسرها و بلاگرها، چه خیریهها و چه خود مردم در این وضعیت اقتصادی جمع شدند تا کمک کنند. میتوانیم بگوییم که این کمکها مقبول بوده است و هزینهها و نذورات مباحث دیگری که مشارکت کرده بودند، زیاد بوده است.
برای مطالعه:
چه عواملی را طی چند سال اخیر بر فضای خیرخواهی در ایران مؤثر میدانید؟
در بحث نبود فرهنگ مشارکت اجتماعی، دنیا به سمت فردگرایی دارد میرود. مثلا در مورد بحث مشارکتهای سیاسی و انتخاباتها که دچار فراز و نشیبهایی بودند و در انتخابات آمریکا و اروپا میبینیم که مشارکتها به حالت سینوسی کم یا زیاد میشود. در ایران هم به خاطر بحث ارتباطات جهانی این بحث فرهنگ فردگرایی که در دنیا دارد حاکم میشود میتواند ایران نیز دخیل این فراز و نشیبها شود و تاثیر فرهنگی خودش را بگیرد.
بحث دیگر بخش اجتماعی است که به رفتار حاکمیت ارتباط دارد. به عنوان مثال با توجه به نظرسنجیهایی که در مورد اعتماد به شخص اول مملکت میشود میبینیم که اعتماد عمومی مردم نسبت به آقای روحانی در سالهای اول حدود 60 درصد بوده و در سال آخر این عدد به 20 درصد کاهش پیدا کرده است.
مثلا در ارتباط با دولت فعلی آقای رییسی با نظرسنجی که موسسه آمریکایی انجام داده است، مردم حدود 60 درصد به ایشان اعتماد دارند و این به دلیل شرایط است که یک روزنه امیدی باز شده است و البته کار ندارم که این امید واهی یا واقعی است.
بلکه این به دلیل شرایط جامعه است، زمانی که مردم خسته و ناامید میشوند زمانی که یک چیزی نو میشود و تغییر میکند، مردم اعتماد و امید بیشتری دارند. در نهایت وضعیت کلی از منظر من وضعیت مناسبی نیست؛ به هرحال شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با هم یک رابطههایی دارد و این رابطهها باعث شکلگیری آن اعتماد عمومی و اجتماعی میشود که در حال حاضر چندان مطلوب نیست.
فضای خیرخواهی ایران را طی پنج سال آینده چطور ارزیابی میکنید؟
من اشراف کامل نسبت به مسائل که ندارم اما اگر بخواهم به صورت موردی در خصوص مسائل صحبت کنم؛ به هرحال یک سری حرکتهای جدید و نوآورانه در خیریهها و سمنها شکل گرفته است. به نظر میرسد مردم بیشتر متوجه شدند که کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من! یعنی خود مردم باید فکر خودشان باشند و خودشان باید مشارکت اجتماعی داشته باشند. در حال حاضر باشگاهها شبکههای مردمی خیریهها دارند شکل میگیرند.
بیشتر بخوانید:
شبکههای تخصصی بین خودشان چون شبکه ملی سرطان، شبکه ملی معلولان، شبکه ملی ایتام، شبکه ملی موسسه نیکوکاری، شبکه ملی خیرین مدرسهساز نیز شکل گرفته است. این موارد میتواند این کورسوی امید را دهد که خود خیرین و خیریهها نیاز به بحث تیم شدن و همافزایی بیشتر و شبکهای کار کردن را احساس کردند و به صورت ارگانیک این موارد دارند اتفاق میفتند و اینطور نبوده که حاکمیت خیریهها را به این سمت و سو ببرند.
شاید با نگاه سیاسی این شبکهسازی خیریهها برای دولت چندان هم مفید نباشد که البته به نظر من بسیار هم میتواند مفید باشد که خیریهها با یکدیگر تیم و شبکه شوند و اشتراکات فنی، عملیاتی و اجتماعیشان باعث پیش بردن بهتر اهداف و آرمانهایشان شود.
اگر بخواهید بهعنوان یک سیاستگذار پیشنهادهایی را برای بهبود فضای خیرخواهی در ایران ارائه دهید، آن پیشنهادها چه خواهند بود؟
عقلانیت در حاکمیت بیشتر شده و نوع مواجه خیریهها و سمنها با حاکمیت واقعبینانهتر شود. یعنی دوقطبیسازی و دوگانهسازی دولت و سمن شکل نگیرد. به هرحال سمنها به عنوان بازوهای حاکمیت میتوانند ایفای نقش متفاوتی داشته باشند؛ به این صورت که خیریه و سمن میتواند در یک جایگاهی نقش تسهیلگر را برعهده داشته و بین مردم و حاکمیت بر سر مسائل مختلف نظر دوطرف را بگیرد و به آن نقطۀ مطلوب نزدیک شود.
در جای دیگر خیریه و سمن میتواند نقش مطالبهگری را برعهده گیرد بدین معنا که از حاکمیت بخواهد تا عقلانیتر رفتار کرده و آن خلاهای قانونی را پر کند که مثلا برای مجوز داشتن و شبکه ساختن کارش راحتتر شده و موانع قانونی را که بر سر راه خیریهها هستند، بردارد.
پیشنهاد خواندن:
همچنین میتوانند برای احقاق حقوق مردم مطالبهگر شوند؛ مثلا در مورد داروی میماران خاص؛ خیریهها میتوانند آن را از حاکمیت مطالبه کنند. البته این مطالبات میتواند فقط از حاکمیت نباشد؛ میتواند خواست حاکمیت را بشنود و مردم را برای انجام کاری تهیج کند. مثلا در مورد بحث معیشت مردم در کرونا؛ خیریهها در کمپینها مشارکت کردند و سبدهای معیشتی شکل گرفت. بخش دیگر این است که خیریهها خودشان عامل حل و یا کم کردن معضل و آسیب اجتماعی شوند.
ارسال نظر