جمعيت شهرنشين دنيا در فاصله سالهای 1970 تا پايان قرن بيستم، با جهشي بي سابقه رشد يافته است. اين مسئله در كنار ضرورت وجود امكانات، درخواستها و نيازها، تغيير نقش ساكنين شهر به ”شهروند“ را در مطالعات شهری به موضوعي محوری بدل ساخته است.
چنانچه بخواهيم در توسعه شهرها، پاسخگوي احتياجات امروزی باشيم و سهم نسلهای آينده از منابع را نيز در نظر بگیریم، بايستی اداره شهرها را برپایِ مشاركت آگاهانه شهروندان تعريف و برنامه ريزي كنيم.
اين برنامه ريزی اقتضا ميكند كه نهادهای غيردولتی بهعنوان شريک و نه رقيب در امور مربوط به اداره شهرها مشاركت داشته باشند. همچنين، با اعمال سياست تمركز زدايی، قدرت تصميم گيری اجتماعات محلی افزايش يابد و توانمندسازی در سطوح پائين و اطلاع رسانی و فضای امن از بالا فراهم شود.
امروزه، پيروان نظريه ها و ديدگاه های مختلف توجه خود را به حمايت از مشاركت تمام افراد در اداره امور جامعه معطوف ساخته و در پی ايجاد بستر مناسب و يافتن الگوهای مشاركتي برای اين بستر و شهروندان هستند.
همانگونه كه از معناي كلمه شهروند ميآيد، درکلیترین برداشت شهروند فردي ساكن شهر است كه قوانين، دستورالعملها و اصول تدوینشده شهر، سكونت او را به رسميت ميشناسد. اما بررسيهای تاريخي نشان ميدهد كه شهروندی در هر زمان و هركجا به شكل واقعي پا گرفته، متضمن حقوقی موردقبول اكثريت جامعه بوده است.
اما در كنار آن دارای وظايفی نيز هست كه بر اساس ارزشها و قواعد هر جامعه مشخص ميشوند. نكته مهم در برخورداری از حقوق و انجام وظايف، مشاركت است. مشاركت فعال پايه و اساس شهروندی است و چنانچه ساكنين شهری از مشاركت فعال و همهجانبه محروم باشند، نميتوان آنان را شهروند بهحساب آورد. در حقيقت، مشاركت تعريف كننده شهروندی، جزئی از حقوق و رمز انجام وظايف شهروندی است.
نكته قابلتأمل در راستاي تبديل افراد به شهروندان مشارکتجو آن است كه سیاستگذاریها، برنامهریزیها، و طراحي الگوها متناسب با مقتضيات جامعه باشد.
بدين معنا كه ابتدا بايستی شناخت مناسب نسبت به جامعه و شرايط آن و نگرشها و رفتارهای افراد به دست آورد و سپس مطابق با آن و برحسب اولویتها اقدام به برنامهریزی و طراحی الگوها نمود.
برای مطالعه :
جامعه ايران نيز درزمینهٔ مشاركت از ويژگی خاصي برخوردار است كه بدون شناخت آنها نمیتوان اقدام به ارائه الگوها نمود. از منظر برخي صاحبنظران به دلايل گوناگون تاريخي و فرهنگی مشاركت اجتماعي دارای تناقضی ریشهدار است. اين تناقض نشان میدهد كه ايرانيان در عرصههای غيررسمی و خصوصی سخت مشارکتجو بودهاند، ليكن در عرصههای رسمی، مشارکتجو هستند.
از طرفی ديگر، اینگونه همکاریها و مشارکتها در بسياری از اين عرصهها مبتنی بر اجبار و غيرانتخابی بوده است. اين نكته معنای فنی و تخصصی مشاركت اجتماعی را با خصايص هدفمند بودن، آزادی انتخاب و ... بسيار پيچيده میسازد. اين پيچيدگی نشانگر وجود پیششرطها و الزامات خاص است كه بايستی شناسايی شوند.
تشکيل موسسه خيريه تجلی حس نوعدوستی است که در جایجای ايران قابلمشاهده است بهگونهای که امروزه در ايران بيش از 70 هزار موسسه خيريه به ثبت رسيده است و صدها و شايد هزاران موسسه مشابه دیگر نیز بهصورت غیرقانونی به فعاليت خود ادامه میدهند.
در دنيا نيز مؤسسات خيريه در چارچوب سازمانهای غیردولتی موسوم به "مردمنهاد" تعريف میشوند که تعداد آنها مثلاً در آمريکا و یا هند به بيش از دو ميليون مورد میرسد و در حوزههای مختلف مشغول فعاليت هستند.
براي مثال در کشورهاي غربی بعد از آغاز و ادامه بحران اقتصادی که به افزايش فقر و بیخانمانها منجر شده ؛اين مؤسسات پوشش اين افراد را در خلائ ناتواني دولتها به عهده گرفتهاند.
شايد بتوان گفت مهمترین درسي که میتوان از اين مؤسسات مردمنهاد خارجي گرفت، اين است که معمولاً اين مؤسسات حول يک هدف مشخص شکل میگیرند و همهکسانی که در آن مورد تجربه و تخصص دارند گردهم میآیند و از مزیتهای مطلق و نسبي خود براي پيشبرد هدف بهره میگیرند. بهعبارتدیگر موسسهها و نهادهای خيريه غرب نيز همانند ساير تشکلاتشان تخصصیشدهاند و همين امر به قوام و دوام آنها کمک کرده است.
وجود يک چنين پیشینهای ايجاب میکند که در راهاندازی يک موسسه خيريه يا مردمنهاد دست کم دونکته را در نظر گرفت:
1. نخست اهميت روزافزونی است که اين مؤسسات با روند جهانیشدن پيدا میکنند و اين ايجاب میکند که برای فعاليت در اين نهادها بايد ديد فراخ و گسترده داشت و به عبارتی "جهانی" فکر کرد اما "محلی" عمل نمود.
2. دوم اينکه بايد يک آسیبشناسی از مؤسسات خيريه رايج در کشور کرد تا با بررسی نتايج آن از عواملی که باعث رکود در فعاليت اين سازمانها میشود پرهيز کرد و در مقابل از تجارب مثبت و مفيد آنها بهره گرفت.
چنانکه گفته میشود "گذشته چراغ راه آينده است". لذا در این تحقیق به بررسی آسیب شناسانه این نمادها میپردازیم و راهکارهای عملیاتی افزایش کارایی آنها را ارائه خواهیم کرد.
اهمیت و ضرورت وجود تشکلات مردم نهاد
امروزه مؤسسات خیریه بهمنزله شاخهای از بخش سوم، در كنار بخشهای دولتي و خصوصي سر برافراشتهاند و بهسرعت درحالتوسعه و گسترش می باشند. بخش سوم اصطلاحی است براي بيان بخشی كه متفاوت با بخشهای خصوصی و دولتی و دارای ماهيتی داوطلبانه است. بخش سوم فاصله ميان دولت و مردم را با تشكلي مردمی پر ميكند و اهدافی را كه نه دولتی و نه انتفاعی است، دنبال می نمايد.
خیریهها بهعنوان سازمانهای غيردولتی، شاخهای از خانواده بخش سوم هستند كه بهصورت سازمانهای غيرانتفاعی، سازمانهای خيريه، سازمانهای بشردوستانه و سازمانهای داوطلبانه ایجادشده و توسعهیافتهاند. در بسياری از كشورها به سازمانهای غيردولتی بهمنزلهی ركنی از جامعه مدنی نگريسته می شود و ساير بر اين باورند كه با رشد اين نوع سازمانها از بازار گرایی و دولتگرایی بیشازحد كه از بحرانهای امروز دنياست، كاسته شده و نوعی تعادل بين بخشهای مختلف جامعه ايجاد می گردد.
مديريت توسعه در رويكرد جديد خود در كشورهای درحالتوسعه نيازمند همكاري و همياري ميان بخشهای خصوصي، دولتي و سازمانهای غيردولتی است.
در توفيق برنامههای توسعه نقش مشاركت مردمی بسيار مؤثر و تعيينكننده است. درواقع هر كشوري می بايد راهكارهای توسعه خود را خود طراحي كند و بنا به مقتضيات و شرايط خاص و با بهرهگيری از توانمندسازی انسانی كه معطوف به مشاركت نيروهای بومی و متخصص كشورهاست، مديريت توسعه را به حركتی مردمی تبديل كند.
سازمانهای غيردولتی نيز در اين شرايط جايگاه عمدهاي در توسعه پیداکردهاند، زيرا سازمانهای مذكور میتوانند با ايفای نقشها و كاركردهای مختلف اقتصادی، اجتماعی، سياسی و فرهنگي، بخش دولتي را در امور توسعه ياری دهند و بهطور مؤثری در فرآيند توسعه عمل كنند.
سازمانهای غيردولتی با ساختارهای انعطافپذير و گستردگی و پراكندگی در نقاط دوردست كشور قادر به انجام بسياري از فعالیتها هستند، كه دولتها و بخش خصوصی توانايی انجامدادن آنها را ندارند.
امروزه خیریهها با فعالیتهای غیردولتی و غیرانتفاعی و داوطلبانه در جهت رفاه و خدمات عمومي به انجام فعاليت میپردازند و هدفشان كاهش دردها و افزايش منافع فقرا و محیطزیست و تأمين خدمات اجتماعي است. خیریهها در ايران به دليل نوپايي خود دچار مسائل و مشكلاتي هستند، اگرچه در نگاه اول ، همواره بحثهایی چون «كمبود اعتبار و مسائل و مشكلات مالي» بهعنوان نقطه سنگيني موانع موجود در راه فعاليت اين سازمانها خودنمايي كرده است اما به نظر میرسد مهمترین مسائل پيش روي آنها مربوط به مشكلات درون خود سازمانها است.
مشكلاتي كه با توجه به ساختار سازمانها طبيعي مینماید ولي میتوان با بهکارگیری راهبردهای مناسب و اثرگذار براي غلبه بر آنان ، موجبات کارآیی هر چه بيشتر سازمانهای مردمنهاد را فراهم نمود و آسیبها را شناسايي و آنها را مرتفع كرد تا زمینههای رشد و شكوفايي اين سازمانهای مردمنهاد را نظارهگر باشيم.
بیشتر بخوانید :
آغاز قرنی جدید در مشارکت و سازمان های غیر دولتی
قرن بیستویکم را قرن مشارکت و سازمانهای غیردولتی نام نهادهاند، بدان جهت که جهان پیچیده و پرمخاطره آینده، تواناسازی آحاد مردم و مشارکت فعال آنان را در تمامی عرصهها طلب میکند. جهان تنها در پرتو مشارکت فعال تمام جوامع، تنگناهای آینده بشریت را پشت سر خواهد گذاشت.
در این میان گسترش مشارکت در کشورهایی که به دلایل تاریخی و سیاسی، فعالیت کمتری در عرصههای مشارکتی داشتهاند، ضرورتی اجتنابناپذیر است. واژه سازمانهای غیردولتی اولین بار توسط سازمان ملل متحد استفاده شد. منظور این سازمان دستهای از سازمانهاست که در سطح بینالمللی، منطقهای، ملی و یا محلی بدون کنترل دولت فعالیت میکنند.
سازمانهای غیردولتی تشکلی سازمانیافته، مستقل، داوطلبانه، منعطف، دموکراتیک، غیرسیاسی، خیریهای، نوعدوستانه و غیرانتفاعی است که فعالیتهای خود را برای کمک به تقویت بنیه اجتماعی و اقتصادی گروههای حاشیهای، حل معضلات عامه و یا مسائل قشر خاص متمرکز کرده است.
سازمان غیردولتی، به انجمن، جامعه، بنیاد، مؤسسه خیریه، اتحادیه غیرانتفاعی و یا سایر اشخاص حقوقی بانامهای مشابه اطلاق میشود که در نظام قانونی خاص خود، جزئی از حاکمیت (دولت) محسوب نشده و بهمنظور کسب درآمد فعالیت نمیکنند و نباید و نمیتوانند سود حاصله از بین اعضا تقسیم کنند.
این سازمانهای باید واجد صلاحیتها و شایستگیهای حرفهای باشند تا بتوانند با اثربخشی اهداف خود را تحقق بخشند. گاهی این صلاحیتها در اعضای سازمان وجود دارد و گاهی نیز باید این تخصصها را از خارج سازمان بهصورت مشاورهای موقتی تأمین کرد؛ لیکن اتکای آنها بر منابع داخلی و محلی و منطقهای باشد و سپس از مناقع خارجی که تعهدات محدودکنندهای را ایجاد نمیکنند، استفاده نمایید.
نوآوری و خلاقیت و ارادی ایدههای نو در اثربخشی سازمانهای غیردولتی نقش عمدهای ایفا و بقای این سازمانها را تأمین میکنند. اگر سازمانهای غیردولتی نتوانند خود را با شرایط روز تطبیق دهند و برای باقی ماندن در عرصه رقابتی، از نوآوری و خلاقیت بهرهای نداشته باشند، محکومبه زوال خواهند بود.
این سازمانهای به علت کوچکی و استقلال عمل بهسادگی میتوانند ایدههای نو را مطرح کرده، بیازمایند و بهکارگیرند و این مزیتی است که سازمانهای بزرگ و دیوانسالار در آن محروماند.
نکتهای که در ارتباط با نقش سازمانهای غیردولتی و رابطه دولت در این زمینه باید اشاره شود، این است که هیچگاه زمینه فعالیت سازمانهای غیردولتی بهاندازهای نخواهد بود که به آنها اجازه دهد تا بهتدریج دولت را از صحنه خارج، و رفتهرفته نیروهای نئولیبرال را در جامعه گسترش دهند.
مديريت توسعه در رويكرد جديد خود در كشورهاي درحالتوسعه نيازمند همكاري و همياري ميان بخشهای خصوصي، دولتي و سازمانهای غيردولتي است. در توفيق برنامههاي توسعه نقش مشاركت مردمي بسيار مؤثر و تعيينكننده است.
درواقع هر كشوري ميبايد راهكارهاي توسعه خود را خود طراحي كند و بنا به مقتضيات و شرايط خاص و با بهرهگيري از توانمندسازي انساني كه معطوف به مشاركت نيروهاي بومي و متخصص كشورهاست، مديريت توسعه را به حركتي مردمي تبديل كند.
سازمانهای غيردولتي نيز در اين شرايط جايگاه عمدهاي در توسعه پیداکردهاند، زيرا سازمانهای مذكور ميتوانند با ايفاي نقشها و كاركردهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي و فرهنگي، بخش دولتي را در امور توسعه ياري دهند و بهطور مؤثری در فرآيند توسعه عمل كنند.
سازمانهای غيردولتي با ساختارهاي انعطافپذير و گستردگي و پراكندگي در نقاط دوردست كشور قادر به انجام بسياري از فعالیتها هستند، كه دولتها و بخش خصوصي توانايي انجامدادن آنها را ندارند.
امروزه خیریهها با فعالیتهای غیردولتی و غیرانتفاعی و داوطلبانه در جهت رفاه و خدمات عمومي به انجام فعاليت میپردازند و هدفشان كاهش دردها و افزايش منافع فقرا و محیطزیست و تأمين خدمات اجتماعي است.
خیریهها در ايران به دليل نوپايي خود دچار مسائل و مشكلاتي هستند، اگرچه در نگاه اول ، همواره بحثهایی چون «كمبود اعتبار و مسائل و مشكلات مالي » بهعنوان نقطه سنگيني موانع موجود در راه فعاليت اين سازمانها خودنمايي كرده است اما به نظر میرسد مهمترین مسائل پيش روي آنها مربوط به مشكلات درون خود سازمانها است.
مشكلاتي كه با توجه به ساختار سازمانها طبيعي مینماید ولي میتوان با بهکارگیری راهبردهای مناسب و اثرگذار براي غلبه بر آنان ، موجبات کار آیی هر چه بيشتر سازمانهای مردمنهاد را فراهم نمود و آسیبها را شناسايي و آنها را مرتفع كرد تا زمینههای رشد و شكوفايي اين سازمانهای مردمنهاد را نظارهگر باشيم.
این مطلب برداشت و خلاصهای از مقاله "بررسی و آسیب شناسی فعالیت موسسات خیریه و تعیین عوامل موثر بر بهبود عملکرد آنان"؛ نوشته "مجید فولادیان"، است که در همایش خیرماندگار شرکت کرده است و در سیویلیکا نیز منتشر شده است.
ارسال نظر