تیم اطلس خیر ایران در ادامهی پروژهی «سیمای نیکوکاری شهر اصفهان» با مدیرعامل انجمن خیریهی حمایت از کودکان بهشت به گفتوگو پرداخته است.
پیشنهاد ما:
ابتدا خودتان را معرفی کنید و بگویید فعالیت خیریهی خود را از چه زمان و با چه اهدافی آغاز کردهاید و عمده فعالیتتان تا به امروز در چه زمینهای بوده است؟
من بنفشه خاموشیان هستم؛ ولی در مجموعه به فامیل همسرم نصر شناخته شدهام. لیسانس علوم تربیتی دارم و از سال ۱۳۷۶ بهطور رسمی وارد کار داوطلبانه و حوزهی کار توانیابان در اصفهان شدم. بنده پسری دارم (سجاد) که متولد ۱۳۶۶ است و سی پی به دنیا آمد؛ من تا قبل از تولد پسرم اطلاعاتی در مورد افراد دارای معلولیت نداشتم و حتی استخدام آموزشوپرورش بودم؛ ولی به خاطر پسرم کار را رها کردم. در سال ۱۳۷۶ با خیریهای در تهران آشنا شدم به نام انجمن عقبماندگان ذهنی و بدنی، که دفترشان واقع در خیابان هفتتیر بود و مدیریتش را خانم کاویان به عهده داشت. از طریق این خیریه اطلاعات زیادی دربارهی افراد معلول به دست آوردم و، بهعلت علاقه به کمکرسانی، اقدام به تأسیس یک خیریه کردم. در اولین قدم شعبهی اصفهان همان خیریه را تأسیس کردیم، که اعضای آن متشکل بود از خودم و تعدادی پدر و مادر دیگر؛ در ادامه اساتید دانشگاهی را هم وارد حوزهی فعالیت خود کردیم؛ چون به نظر مجموعه اولین مشکل بحث نگرش جامعه به افراد معلول است، که به چشم ترحم به آنها نگاه میکنند. درواقع ما دریافتیم که، اگر این نگاه تغییر یابد، بسیاری از مشکلات ما حل خواهد شد؛ برای مثال اگر مدیر مدرسهی کودکان استثنایی برنامهریزی درستی برای کودکان داشته باشد -چه معلولین ذهنی و چه جسمی- روند کار تسهیل میشود. ولی این کار بسیار مشکل است. خود من، برای اینکه پسرم دیپلم بگیرد، کل تابستان را با پافشاری در آموزشوپرورش بودم تا برای سال آیندهی پسرم کلاس داشته باشم؛ حتی محل تدریس بچهها را هم خودم پیدا میکردم. درواقع حتی ابتداییترین امکانات نیز، برای آموزش بچههای معلول، وجود نداشت؛ ولی الان (۱۴۰۲) این مشکلات آموزشی تا حدودی مرتفع شده و مدارس زیادی، برای این افراد، داریم. ما تمام تلاش خود را کردیم که نگرش مسئولین را نسبت به افراد دارای معلولیت جسمی حرکتی یا ذهنی تغییر دهیم. ما در سال ۱۳۸۲ دچار چالش شدیم؛ چون بدون هیچ آموزشی وارد کار شده بودیم و دریافتیم که تا یک حدی میتوانیم از جیب خود خرج کنیم و، فراتر از آن، نیازمند کمک دیگرانیم؛ ولی به علت اینکه یک شعبه بودیم دیگران نمیپذیرفتند که به ما یاری برسانند؛ چون تصور میشد بخشی از کمکها به شعبهی اصلی، که در تهران است، منتقل میشود؛ درصورتیکه ما فقط نام را اقتباس کردیم. بدین ترتیب تصمیم گرفتیم انجمن مستقلی با نامی جدید برای خودمان تأسیس کنیم (انجمن خیریهی حمایت از کودکان بهشت با نیازهای خاص ذهنی، جسمی حرکتی استان اصفهان) و در این مسیر اساتید و خیرین سرشناسی را جذب کردیم، که در روند خیررسانی کمک شایانی به ما کردند. ولی کماکان بحث آموزش و توانمندسازی را داشتیم و سعی کردیم با گذراندن کلاس و دورههایی پیشرفت حاصل کنیم.
مجموعهی ما در حال حاضر ۵۰۰ و خوردهای توانیاب دارد (معلول ذهنی و جسمی و یا هر دو). ما هیچ محدودیتی برای پذیرش نداریم؛ از بدو تولد تا ۳۰ سال را پذیرا هستیم و ظرفیت لازم را داریم؛ ولی برای شرکت در کلاسهای حرفهآموزی محدودیت داریم. فعالیت انجمن ما ابتدا با کار فرهنگی و تغییر نگرش جامعه شروع شد؛ ولی در ادامه متوجه مشکلات دیگر بچهها نیز شدیم؛ و مشکلاتی از قبیل ضعف اقتصادی خانوادهی این بچهها و دشوار بودن تهیهی دارو برای آنها. بنابراین تا جایی که شده سعی کردهایم خیریهی خود را به سمت نیاز واقعی خانوادهها هدایت کنیم (دندانپزشکی، دارو و درمان، آموزش و مشاوره)؛ نه صرفاً تهیهی گوشت و مرغ و اقلام مصرفی برای آنها. ما، در مجموعهی خود، کلاسهای حرفهآموزی و توانمندسازی و مشاورهی تخصصی داریم و توجهمان در زمینهی توانبخشی برای بچههای زیر ۱۰ سال است.
بحث دیگر خرید داروست، که طبق مستنداتی که مددجوها میآورند به آنها، برای تهیهی دارو و هزینهی بیمارستان و عمل جراحی، کمک میکنیم. برای دندانپزشکی هم یک بخش جداگانه تشکیل دادیم. همچنین اعضایی داریم که از ۲ سالگی تا الان، که ۳۰ساله شدهاند، تحت پوشش ما قرار دارند. یا خود این افراد را توانمند میسازیم و شاغل میشوند و یا خانوادهی آنها را توانمند میکنیم و برایش شغلی تهیه میکنیم. البته گاهی هیچکدام از این کارها را نمیشود انجام داد. ما در این شرایط هم در موارد ضروری به آنها کمک میکنیم؛ حتی تا ۳۵ سالگی. البته کمکم ارتباطات کاهش مییابد؛ ولی آن را قطع نمیکنیم؛ چون بچهها به مجموعه وابستهاند و، اگر ارتباط قطع شود، افسرده میشوند؛ ولی باید برای توانمندسازی آنها چارهجویی کنیم.
دستگاه مجموعهی ما هیئتامنایی است و اعضای آن ۳۳ نفرند؛ با 9 نفر هیئتمدیره و ۲ نفر بازرس و خود من هم مدیرعاملم. روند مجموعه کاملاً اداری است و حسابدار مستقل، مددکار، مربیان متخصص و... هم داریم، که به آنها دستمزد پرداخت میکنیم و چرخهی تأمین مالی خوبی داریم؛ البته نیروی داوطلب هم داریم. چند طرح دیگر هم در مجموعه اجرا میشود؛ از جمله قلک مهربانی، جمعآوری درب بطریها و جمعآوری کتاب و سررسید، که با فروش آنها بخشی از تأمین مالی خیریه انجام میشود.
بیشتر بخوانید:
گفتوگو با آقای مرتضی خراسانی، مدیرعامل صندوق قرضالحسنهی اسلامی
مفهوم توانیاب را توضیح دهید.
در سال ۱۳۷۶ معلولین جسمی حرکتی و یا ذهنی با نام عقبمانده شناخته میشدند، که این کلمه بسیار بار منفی به وجود آورد و در ادامهی آن نگرشهای غلطی هم ایجاد میشد؛ ولی رفتهرفته بهجای آن از کلمهی معلول و سپس توانخواه، توانیاب و مددجو استفاده کردیم و این تغییر اصطلاح نشئتگرفته از نوع نگاه به این افراد است؛ برای اینکه بفهمیم آنها نیازمند کمک ما هستند و تنها در زمینههایی ناتواناند. بهترین کلمه برای استفاده برای آنها (افراد دارای معلولیت) همین توانیاب است، که میخواهد بگوید همهی افراد بهنوعی دارای محدودیتهایی با شدتهای متفاوتاند و این طیف گستردهای را در برمیگیرد.
وضعیت شهر اصفهان و خیریههای آن را چگونه میبینید؟
شاید بتوان اصفهان را پایتخت خیریهها در نظر گرفت؛ حتی تعدادی از خیریههای تهران را مجموعههای خیررسانی اصفهان حمایت میکنند؛ ولی مورد خاصی در اصفهان هست تحت عنوان داستان حیدری و نعمتی، که دعوای بین دو قبیله است. خیریههای اصفهان هم اینگونهاند؛ هرکدام راه و رسم خود را دارند و بهسختی با هم همکاری میکنند. حتی در حوزهی خود ما هم خیریههای کوچکی داریم که خیلی سخت با ما همکاری میکنند. این امر ناشی از این است که فکر میکنند با کمک آنها صرفاً خیریهی ما قویتر میشود. ولی به طور کل همه فعالاند و مردم هم بسیار کمک میکنند و شاید این امر به دلیل نفوذ عقاید مذهبی باشد.
مهمترین چالشهای خیریههای شهر اصفهان چیست؟
یکی از چالشها همین بحث عدم مشارکت خیریههاست. ما چیزی تحت عنوان خانهی خیرین نداریم. البته مجموعهی خیرین سلامت هست و من خودم عضو هیئتمدیرهی آن هستم؛ ولی این مجموعه هم، به دلیل صورت نگرفتن کار جمعی، از قوت لازم برخوردار نیست. چالش دیگر موازیکاری خیریههاست؛ مثلاً چند خیریه در زمینه جهیزیهی هست و برخی از تمام اینها خدمات میگیرند. ما پیشنهاد دادیم سامانهای طراحی کنیم، که همهی تشکلها اطلاعات مددجویان خود و خدماتی را که به آنها ارائه میدهند در آن وارد کنند؛ ولی موفق نشدیم؛ زیرا ترسی در این افراد وجود دارد که حاضر نیستند باهم مشارکت کنند؛ شاید بهخاطر نداشتن آموزش و شرکت نکردن در دورههای توانمندسازی.
حمایت حاکمیت در اصفهان چگونه است؟
من فکر میکنم ارتباط با حاکمیت رو به بهبود است؛ ولی مشکل اساسی در امور اجتماعی فرمانداری و استانداری این هست که کارشناسی که باید به من کمکرسانی کند اطلاعات ضعیفی دارد، با روند کار آشنا نیست و هر روز یک بخشنامه و قانون جدید بیرون میدهد. درواقع بزرگترین مشکل دولت همین ناآگاهی است. مسئولین حتی نمیدانستند معنی هیئتامنایی بودن مجموعه و شرایط کار آن چگونه است و این معضل فقط با آموزش به کارکنان و کارشناسان اجتماعی دولتی در سطح کشوری حل میشود.
آیندهی خیریهی خود و خیریههای اصفهان را چگونه میبینید؟
آینده روشن است و مجموعهی ما، با تلاش و توانمندیای که اعضایش دارند، سعی میکند موانع را پشت سر بگذارد و به رفع و رجوع مشکلات بپردازد. من به آینده امیدوارم.
در پایان، اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
از شما متشکرم. همین کار شما باعث بهبود روند آینده میشود. به نظرم نگاه جامعه بهتر شده و قوانین هم دارند خوب پیشروی میکنند. ما مردمی خیّر و دگردوست داریم که در توسعهی جامعهی مدنی بسیار مؤثرند.
بیشتر بخوانید:
ارسال نظر