تیم اطلس خیر ایران در ادامهی پروژهی «سیمای نیکوکاری شهر همدان» با مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق بیماران همدان به گفتوگو پرداخته است.
پیشنهاد ما:
در ابتدا خودتان را معرفی کنید و بگویید فعالیت خیریهی خود را از چه زمان و با چه اهدافی شروع کردهاید و عمده فعالیتتان تا به امروز در چه زمینهای بوده است؟
من زهره رحیمی هستم. اهل همدانم و در حوزهی پرستاری بیهوشی در یک مرکز درمانی زنان اشتغال دارم. ۴۹ سال دارم و در این عمر، علاوه بر کنشگری در حوزهی اجتماعی و سیاسی، مدرک کارشناسی ارشد روانشناسی را هم گرفتهام و پرستار بیهوشی هستم. تقریباً از سال 1376 فعالیت مدنی را شروع کردهام. در این راستا تاکنون در حوزهی محیط زیست، سلامت و درمان، حقوق بشر، اخلاق، مسائل زنان و درنهایت نیکوکاری و خیریه فعالیتهایی را در بیشتر در قالب تشکیلاتی داشتهام. در برخی از این حوزهها نیز بهواسطهی معذوریتها و محدودیتهایی که وجود دارد، بعضاً بهصورت فردی، محفلی و غیررسمی کار کردم. اما انجمن بانوان مهر، بنیاد مهر و انجمن حمایت از حقوق بیماران، نهادهایی هستند که از نهادهای مختلف دولتی موفق به دریافت مجوز شدند و فعالیتشان رسمی است. انجمن حمایت از حقوق بیماران استانی است. مجوز انجمن بانوان مهر نیز از فرمانداری است (یعنی در سطح شهر همدان امکان فعالیت دارد) و درنهایت مجوز بنیاد مهر هم در ابتدا استانی بوده؛ اما الان در سطح ملی فعالیت دارد. حوزههای فعالیت ما در همین سه سطح بوده و بهدلیل مقرراتی که هست به ورای مرزها گسترش پیدا نکرده است. یک نکته هم اینکه انجمن بانوان مهر به خاطر ترکیب زنانهی هیئت مؤسسش، عنوان بانوان مهر بر خود گذاشت. اما این انجمن، عضو و هوادار آقا هم دارد و مددجوهایش نیز صرفاً خانمها نیستند.
اگر بخواهید شهر همدان را برای یک غیربومی توصیف کنید، چه میگویید؟
همدان یک شهر اصیل و نیمهسنتی و محافظهکار است که اگر بهعنوان یک نیروی پیشرو و پویا این شهر را دوست نداشته باشید، نمیتوانید در آن دوام بیاورید. یعنی جزو شهرهایی است که علیرغم قدمتش در امور مدنی و فرهنگی و سیاسی، بهشدت گریزدهنده و دافع است و عوامل فرساینده و دلسردکنندهاش زیادند. از ساختار اداری و نگرش مدیران گرفته تا محافظهکاری و احتیاط جامعه که به روابط نهچندان برونگرا، مشتاق و صمیمی شهروندان نیز آراستهاند.
بهصورت کلی وضعیت خیریههای شهر همدان را چطور میبینید؟
ما تعداد بسیاری تشکل و انجمن ثبتشده داریم. اما شاید تنها نزدیک بیست یا سی درصد آنها فعال باشند. از این بیست تا سی درصد هم، درصد کمی فعالیت مؤثر و کارآمد انجام میدهند.
نکتهی دیگر این است که کلیت قوانین حاکم بر سازمانهای غیردولتی، محدودیتها و امور دستوپاگیر و هزینهبر و بوروکراتیک، فعالان را به سمت همان شکلهای سنتی و محفلی سوق میدهد تا نهادسازی مدرن و کنش رسمی و تخصصی. من شخصاً به ایجاد تشکلهای مدرن مدنی باورمندم، اما واقعاً مجموعهها از این نظر مورد حمایت نیستند و بستر برای ایجاد و حفظ و تقویت نهادسازی فراهم نیست.
فرمودید همدان شهر سنتی و محافظهکاری است. از طرفی هم، آنطور که من دیدم، فعالیت زنان در آن زیاد است (در مقایسه با شهر سنتی دیگری مثل کرمان). این مسئله را چطور تبیین میکنید؟
بله. در وهلهی نخست که ما با کرمان تفاوتهای بسیاری داریم. همدان بهنوعی در منطقهی غرب، جایگاهی ویژه دارد و ارتباطاتی که با پایتخت دارد مناسباتش را با شهری مثل کرمان متفاوت میکند. نکتهی دوم این است که شما باتوجه به حضور زنان در امور خیریه چنین قیاسی را مطرح میفرمایید. بله در اینجا خانمها در حوزهی نیکوکاری فعالیت میکنند و در خیلی موارد ماهیت کار خیریه، پیوند عمیقی با نگاه مذهبی و سنتی و اخلاقی دارد. ولی در دیگر حوزههای مدنی، همدان علیرغم قدمتی که دارد از حضور و مشارکت زنان توانمند، به دلایل مختلفی کمبرخوردار است.
بیشتر بخوانید:
گفتوگو با دکتر محمدصادق صبا، مدیرعامل مجمع خیرین سلامت استان همدان
مهمترین چالشهای شهر همدان را چه میدانید؟
پیش از هر چیز حضور مدیرانی که بهقدر کفایت نگاه توسعهمحورانه ندارند. فضای حاکم در سازمانهای دولتی از روحیهی همکاری و معاونت برای خلق فضای زایا و پوینده در شهر تهی است. به عبارتی قدر و ارزش سرمایهها و ظرفیتهای استان دانسته نمیشود. چالش دیگر همدان شامل مشکلات محیط زیستی است. از طرفی مشکل بیآبی شدیدی است که با آن برخورد کردیم و از طرف دیگر تغییر کاربری و تخریب فضای سبز استان. چالش جدی دیگر هم مهاجرت نیروهای توانمند و پرظرفیت استان به دیگر شهرها بهویژه پایتخت است. نزدیکی استان ما به پایتخت کشور علاوه بر مزایا، معایبی هم برای ما داشته است. خروج نیروهای انسانی و سرمایههای مادی بهواسطهی این فاصلهی اندک راحتتر از دیگر استانها رقم میخورد. مسئلهی بعدی ما هم مهاجرت بیرویه از روستا به شهر است که تبعات فرهنگی، شغلی و اجتماعی بسیاری دارد و مناسبات بین روستا و شهر را بر هم میزند.
مسائلی مثل بیکاری و اعتیاد و مسائل اجتماعی دیگر مثل فقر و خودکشی هم معضلات مهمی هستند. ولی وقتی به آمار و ارقام نگاه میکنم، ما در این زمینه پایین جدول استانها نیستیم و اوضاعمان نسبت به خیلی از استانها بهتر است.
در این میان ترکیب قومیتی استان را چطور میبینید. یعنی کنار هم قرار گرفتن ترکها، لرها، کردها، لکها و فارسها از همدان چه ساخته است؟ آیا جدالی در این میان شکل گرفته است؟
خوشبختانه این ترکیب در اینجا به جدل یا نزاع و تنشهای قومیتی تبدیل نشده است. یک علت آن شاید این باشد که بعضی از شهرستانهای ما بافت قومی مختص خود را با قدمت زیادی از پیش داشتهاند.
مهمترین مسائل و چالشهای پیش روی خیریههای همدان را چه میدانید؟
اینکه مسئولان همدان نگاه توسعهمحورانه و نگاه مدنی و همچنین دغدغهی ساخت جامعهی مدنی را ندارند. مردم هم، بهخاطر موانع قانونی، ترجیح میدهند کار سنتی بکنند. در این میان نهادهای دولتی ذیربط، بهجای اینکه از خیریهها در حد توان پشتیبانی کنند، گاهی مددجو و مراجعان خود را نیز به آنها معرفی میکنند. در واقع نهادهای دولتی یا حکومتی مشارکت میخواهند؛ اما به شکلی که خودشان صلاح میدانند. کاملا برخلاف ساختار و روند یک نهاد مدنی. با مداخلهگری و نگاه قیممآبانه در امور مدنی. آنها معدود نهادهای مردمی را هم که ظرفیت بالایی دارند و میتوانستند در ریشهکنی نیاز نقشآفرینی کنند را به سمت خدمات معمول و رایج خیریه و در نتیجه افزایش تکدیگری در جامعه سوق دادهاند.
مسئلهی دیگر انگیزههای سیاسی و ایدئولوژیکی است که روی کار خیر سایه میاندازد و معتقدم که دولت در این زمینه نقش کلیدی داشته است. مورد بعد هم شامل فعالان و کارشناسان واحد امور اجتماعی است که حتی سابقهی تأسیس یک نهاد مدنی را هم ندارند.
نکتهی آخر هم مربوط به حوزهی سلامت است و آن هم این است که چندین سازمان در زمینهی درمان یک بیماری مشغول به فعالیتاند. درصورتی که بهتر است بیشتر این سازمانها در زمینهی پیشگیری کار کنند تا مراجعان درمان هم کمتر شوند.
اما اگر بخواهم به نکات مثبت اشاره کنم، باید بگویم این بافت سنتی و مذهبی حداقل در حوزهی نیکوکاری و خیریه خیلی کمککننده است و ظرفیتی عالی برای این کار ایجاد میکند. علاوه بر این با وجود صحبتهایی که شد، همین سیستم محافظهکار، اگر از نیت و پایداری کار مؤسسات خیریه مطمئن شود، آنها را قبول میکند؛ هرچند ارزشهایشان متفاوت باشد.
با این اوصاف آینده را چطور پیشبینی میکنید؟
من آینده را بر اساس ارادهی خودم و بر اساس ارادهی انسانهای سازنده ترسیم میکنم؛ بنابراین خوشبینم. ببینید ایران جزو کشورهایی است که تاریخش ثابت کرده به این راحتیها به زانو درنمیآید. ما نیروهای توانمند و میهندوست و مؤمن به تلاش و پیروزی کم نداریم. ظرفیتهای خیلی خوبی در ساحتهای مختلف مدنی در ایران هستند که میشود به ارادهی معطوف به عمل آنها امید داشت.
در پایان اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
در نهایت باید بگویم در بسیاری از موارد این خود سیستم است که به آسیبها دامن میزند. برای مثال سیاستهای تکدیپرورانهی سیستم، انگیزهی توانمند شدن و اهتمام برای کار را از بسیاری از نیازمندان گرفته و این آسیبهای فراوانی را به وجود خواهد آورد و تأثیرات منفی درازمدتی بر فرهنگ جامعه خواهد گذاشت.
نکتهی دیگر اینکه شایسته بود اگر که ما میتوانستیم شبکههای امدادی و توانمندسازی درست بکنیم که در آن حکومت و دولت، جامعهی آکادمیک، خانواده و نهاد مدنی، در هماهنگی با یکدیگر و در یک زنجیرهی همیاری، بهترین و زیباترین کار مدنی و نیکوکارانه را عرضه کنند. کاری که زیر سایهی همبستگی فراگیر، ریشهی مشکلات را هدف بگیرد و گامی در مسیر توسعهی مدنی محسوب گردد.
امیدوارم کار بزرگی که شما انجام میدهید در راستای ترسیم نقشهی نیکوکاری کشور، بتواند تصویر دقیقتری از وضعیت این حوزه بهدست دهد. اینکه در حوزهی نیکوکاری تاکنون چه کاری انجام شده، چه کاری در حال انجام است و چه کارهایی برای آینده مدنظر است. تا فعالان و علاقهمندان بتوانند با توجه به این تصویر دقیقتر، مسیر راه خود را برای رفع نیازمندیهای ملی در این عرصه کشف کنند. خلأها، عوامل فقر و محرومیتی که مغفول مانده، کمکها و اقداماتی که میتواند ساحت نیکوکاری کشور را به یک ساحت پویا و سازنده بدل کند و جامعه را از یک جامعهی تکدیپرور به جامعهی تولیدگر و مولد بدل سازد.
بیشتر بخوانید:
ارسال نظر